
نویسندگان: دکتر رحمت اله محمديپور* صفورا غلامی** فاطمه صیادی***
ناب بودن،در سراسر جهان، به يک شعار صنعتي تبديل شده است. ناب يک فلسفه توليدي است که ميکوشد تا ضايعات را کاهش داده و جريان ارزش خلق کند. هدف ناب بودن رسيدن به کمال براي کل سازمان است؛ بنابراين ناب بودن نه تنها در توليد و حسابداري پياده شد، بلکه به بازاريابي نيز راه يافت. در بازاريابي ناب تلاش ميشود تا به بهبود مستمر و مديريت ارتباط با مشتري تمرکز شود و بر فعاليتهايي تاکيد ميشود که بيشترين تاثير را دارند در حالي که کمترين تلاش را ايجاد ميکنند.منبع: Forbes
تنها برخی از امور مدیریتی هستند که از اهمیت بیشتری نسبت به قابلیت مدیر در برنامهریزی و پیادهسازی استراتژی برخوردارند. این امور نه تنها جزو وظایف اصلی مدیران عالی به شمار میروند، بلکه از جمله حوزههای حیاتی رقابتند که الهام بخش و انگیزاننده کارکنان سازمان است. مدیران به دنبال این هستند تا جایی که امکانپذیر است مسیر حرکت سازمان و احساسی مشترک از هدف کارهایی که انجام میشود را در سازمان جاری کنند.
مسوولیتپذیری اجتماعی، پاسخگویی اجتماعی، اخلاق کسبوکار و نهایتا کسبوکار پایدار به ادبیات مدیریت نوین اضافه شده است و فارغ از اینکه باور قلبی و عمیق به این مفاهیم داشته باشیم یا نه، به نظر میرسد مسیر کسبوکار امروزی ما را به آن سو ملزم میسازد. در این راستا دستیابی و مطالعه مدیران ایرانی به آخرین نظریات و پژوهشهای علمی ضرورتی انکارناپذیر است. از آن جمله «سازمان جهانی تجارت عادلانه» ده اصل را بهعنوان الزام کار روزمره سازمانهای امروزی در راستای دستیابی به آن اهداف والا بیان کرده است:

یکی از روشهای بیرحمانه مدیریتی این است که مدیران عملکرد کارمندانشان را روی «منحنی رتبهبندی عملکرد» بسنجند و آن دسته از افرادی را که در پایینترین رده قرار میگیرند، توبیخ یا اخراج کنند. کاربرد این روش در دهههای 80 و 90 میلادی در شرکتها به اوج خود رسیده بود. در آمریکا، محبوبیت آن بعد از تاثیری که در ورشکستگی شرکت انرژی «انرون» داشت، از بین رفت. انرون این سیستم را برای مدیریت عملکرد کارمندان خود طراحی کرده بود.

منبع:ramboll
پویایی یک تیم مدیریتی بزرگ هر یک از اعضا را قادر میسازد تا حتی نسبت به بااستعدادترین افرادی که به تنهایی فعالیت میکنند، عملکرد بهتر و مثبتتری داشته باشند.
سازمان ها در شرایط رقابتی امروز، باید به دنبال عملکرد بهتری باشند نه عملکردی صرفا خوب. تحقیقات نشان میدهد که تمایلات اجتماعی سازمان و عملکرد مالی ارتباط دارند و براین اساس، محققان تاکید دارند که مسوولیتپذیری اجتماعی سازمان بر عملکرد و نتایج مالی سازمان تاثیر مثبت دارد.

میزان صادرات، نسبت به شاخص قیمت مواد خوراکی نیز کششپذیر است که مقدار این كشش برابر 19/3 است که بیان میکند با افزایش یک درصدی در شاخص قیمت مواد خوراكي، ميزان صادرات 19/3 درصد افزایش مییابد.
ميزان صادرات همچنين نسبت به ميزان سرمايهگذاري در كارگاههاي بزرگ صنايع غذایي، كششپذير است كه اين مقدار كشش برابر 74/1 است.
به اين معني كه با افزايش يك درصد سرمايهگذاري در صنايع غذایي، ميزان صادرات فرآوردههاي اين صنايع 74/1 درصد افزايش مييابد. با افزايش سرمايهگذاري و بهموازات آن پيشرفت فناوري، اين صنايع از حالت سنتي و مقياس كوچك كه كارآيي اقتصادي كمتري دارند، خارج شده توان توليدي آنها افزايش مييابد كه در نتيجه آن ميتوانند فرآوردههايي با كيفيت و تنوع بيشتر توليد كرده و از اين طریق، راه را در صحنه رقابت جهاني باز كنند.
با توجه به اينكه مقدار صادرات فرآوردههاي صنايع غذايي با شاخص قيمت مواد غذایی رابطهاي مستقيم و كششپذير دارد، پيشنهاد ميشود كه با اعمال سياستهاي مناسب در زمينه قيمتگذاري و توليد فرآوردههاي صنايع غذایی از اين فعاليتها حمايت شود.
***
در راستاي كمك به توسعه صادرات و بازاريابي و فروش صادراتي در قلمرو صنعت مواد غذايي، عواملی چون نگرش در سطح مديران ارشد سازمان، تجربه صادراتي، تخصص، مشكلات صادراتي، مزيتهاي رقابتي، تعهد صادراتي، مديريت بازاريابي، تبليغات خارجي و... مورد بررسي قرارگرفتهاند.
بهطور کلی هدف شركتهاي صادراتي از عرضه كالاها به بازارهاي خارجي، كسب سود، درآمد مستمر و افزايش رقابتپذيري در طول زمان است و برخورداري از مزاياي نوسانات ارزي و تبادلات بازرگاني تجارت بينالملل در جهت سهولت دسترسي به بازارهاي تامين احتياجات توليدي و تجاري کمککننده است.
امروزه هيچ كشوري در جدايي كامل از كشورهاي ديگر نميتواند به بقای خود ادامه دهد و برای موفقيت در فعاليت صادرات رعايت مفاهيم نظري و كاربردي الزامي است.
مباني نظري
نگرش: عبارت است از ترکیبی از باورها و هیجانهایی که شخص را پیشاپیش آماده میکند تا به افراد، اشیا و گروههای مختلف به شیوه مثبت یا منفی نگاه کند. نگرش حالتي ذهني و دروني است، بنابراين تشخيص نادرست بودن آن به سادگي ممكن نيست نگرش واقعيت هركس را برملا ميكند و به شکل رفتار و حركات ظاهر میشود.
در موردنگرش افراد سه نکته لازم به ذکر است:
الف - نگرش انسان، با استعداد و ظرفيت او رابطه مستقيم دارد.
ب - گرچه نگرش در ابتدا پنهان است ولی در دراز مدت قابل پرده پوشي نيست. چون انسان نمي تواند برای مدت طولانی درون متلاطم و بيرون آرام را تحمل کند و بالاخره بروز میدهد.
ج- نوع نگرش افراد برای بعضی افراد فرصت است و برای برخی مشکل.
حمايت مديريت به تمايل مديران براي تسهيل و ارتقاي فعاليت كارآفريني در سازمان ارجاع داده ميشود. بر اساس اين نظريات حمايت ميتواند اشكال مختلفي داشته باشد، شامل پذيرش ايده، فراهم كردن منابع يا تخصصهاي ضروري، يا نهادينهسازي فعاليت كارآفريني درون سيستمها و فرآيندهاي شركت.
كارآفرين سازماني: بهعنوان يكي از مهمترين اشكال تجديد استراتژيك سودآوري، نوآوري و رشد سازمانها است.
به عقیده گاس و جينسبرگ (1990) كارآفريني سازماني شامل 2 نوع پديده و فرآيند است: تولد كسبوكار جديد درون سازمانهاي موجود، به اين معني كه نوآوري يا سرمايهگذاري دروني انجام ميگيرد. انتقال و تحول سازمانها از طريق تجديد نظر در ايدههاي كليدي كه آنها ساختهاند، به اين معني كه تجديد بنا استراتژيك صورت ميگيرد.
انعطافپذيري: كوكاليس (1989) معتقد است كه شركتهاي موجود در محيطهاي پيچيده نيازمند سيستم برنامهريزي منعطفتري به خاطر فراواني تغييراتي كه در محيطشان اتفاق ميافتد، هستند.
تجربه صادراتي: افزايش تجربه صادراتي افراد مزايايي به شرح زير خواهد داشت:
• افزايش اطمينان از فعاليتهاي صادراتي
• درك بهتر از مكانيزم بازار خارجي
• ايجاد شبكه ارتباطات وسيع با مشتريان
• شناخت فرهنگ بازار هدف و زبان ارتباط
• نياز به دانش رويه گردش كار در بين سازمانهاي درگير در امر صادرات
• وجود افراد باتجربه در مديريت اجرایي فرآيند صادرات كه فاقد هيجان در مذاكرات تجاري بوده و از سوي ديگر داراي مديريت راهبردي و توانایي راهبري پرسنل و حوزه كاري دارند.
بازاريابي صادراتي: بازاريابي صادراتي شامل همه آن فعاليتهاي بازاريابي ميشود كه شركت براي عرضه محصولاتش بيرون از بازارهاي داخلي انجام ميدهد.
بازاريابي بينالمللي: عبارت است از بازاريابي كالا و خدمات از يك كشور به كشوري ديگر، بازاريابي داخلي و خارجي، داراي تفاوتهایي هستند كه از جمله مي توان به تفاوتهاي محيطي در زمينههاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي اشاره کرد. تفاوتهاي موجود در محيط طبيعي، فرهنگ، منابع و تكنولوژي، نيازهاي توليد و خدماتي متفاوتي را ايجاد ميكند. از آنجا كه براي يك بنگاه اقتصادي رفع تمام نيازهاي مصرفكنندگان امكانپذیر نيست، بنابراین مدير بازاريابي بايد فرصتهاي موجود را از طريق تقسيم بازار، تجزيه و تحليل كند تا بتواند كالا و خدمات مورد نياز مصرفكنندگان مورد نظر را با توجه به منافع خود تامين كند.
سه عامل موثر جهت مشاركت در امر بازاريابي بينالملل عبارتند از :
1) تحصيلات (دانش مديريت بازرگاني بينالملل و مديريت محصول و... )
2) تجربه: تجربهاي كه كارآفرينها و كارمندان دولتي از مسافرتهاي خارج از كشور بهدست ميآورند.
3) قدرت تشريح كانالها و ايجاد كانالهاي توزيع و فروش.
در نهايت هر کسبوکاری باید توان ايجاد كانال صادرات مستقيم جهت برخورداري از 2 مزيت عمده صادرات مستقيم به شرح زير را داشته باشد:
1- شناخت دقیق بازارهاي صادراتي.
2- افزايش سودآوري صادراتي از طريق جذب قسمتي از سود ناخالص.
3- رفع هزينههاي ناشي از ظرفيتهاي بلا استفاده و متحمل به شركت.
صادركنندگاني كه استراتژي كانال مستقيم را به كار ميبرند، ميتوانند اطلاعات زيادي را از بازار جمعآوري كنند و نسبت به تغييرات بازار صادراتي سريع عكسالعمل نشان دهند. به همين منظور وجود مديريت استراتژيك و كم بودن سطوح تصميمگيري در تعيين بهترين راهكار صادراتي از اهميت بسزایي برخوردار است.
تبليغات خارجي: صادركنندگاني كه تعهد بيشتري به بازارهاي صادراتي خود دارند، سطوح بالاتري از هزينههاي تبليغات را متحمل ميشوند و عملكرد بالاتري را به دست ميآورند. بنابراين هزينه تبليغات خارجي صادركنندگان به طور مثبت عملكرد صادراتي را تحت تاثير قرار خواهد داد. درخصوص تبليغات نياز است تا از فاكتورها و عناصر فرهنگي بازار هدف بهرهبرداري شود.
مزيتهاي رقابتي: مجموعهای از تواناییهای منحصربهفرد یک واحد اقتصادی است که اجازه نفوذ به بازارهای دلخواه و برتری بر رقبا را برای آن واحد فراهم میآورد. برای تعریف مزیت رقابتی یک واحد اقتصادی، مدیریت باید یک ارزیابی کامل از محیط داخلی و خارجی واحدش به عمل آورد. شرکتها در زمینههای تکنولوژی، سرعتدهي زمان ورود محصول به بازار (مديريت توزیع محصول) میتوانند نسبت به رقبای خود، مزیت رقابتی داشته باشند.
ريسك تجاري: ريسك ناشي از انجام تجارت و كسبوكار در يك صنعت خاص يا يك محيط خاص را ريسك تجاري ميگويند. به عبارت ديگر ريسك تجاري را در ناتواني يك شركت در پايداري صحنه رقابت يا درحفظ نرخ رشد يا ثبات ميزان سوددهي در كوتاهمدت يا بلندمدت ميتوان تعريف كرد. در چنين حالتي ميزان سود تقسيمي شركت كاهش مييابد و اين كار بر بازدهي و تغييرپذيري بازدهي سالانه آثار نامطلوبي ميگذارد.
نگراني نسبت به وقايع غيرمنتظره: صنايع مختلف و شركتهاي آن تحت تاثير شرايط سياسي، اقتصادي، اجتماعي و حتي جغرافيايي داخلي و خارجي ميتواند دچار رونق و ركود شود. براي مثال در صورت بهبود قيمت جهاني نفت، صنايع وابسته به فرآوردههاي نفتي، تحت تاثير قرار گرفته و سهام آن دچار رونق ميشود يا در صورت بروز خشكسالي، صنايع وابسته به محصولات كشاورزي تحت تاثير قرار گرفته و سهام آنها دچار ركود خواهد شد. بنابراين هرچه ميزان وابستگي توليد يك شركت به عوامل خارجي بيشتر باشد، ريسك سرمايهگذاري در آن شركت افزايش مييابد.
وجود توان و تحمل مالي در شروع فعاليت تجاري صادراتي از اهميتي برخوردار است كه ميتواند عامل گذر از شرايط پرتنش اولیه باشد و تحمل مالي بنگاه در ايجاد و راهاندازي فعاليتهاي صادراتي سبب توجه رو به جلو اعضای تيم و متوليان صادراتي خواهد شد.
حال شما بهعنوان یک کارآفرین یا مدیر یک کسبوکار میتوانید با پاسخ به سوالات زیر توان صادراتی و مزیت خود را برای پیوستن به این بازار سودمند بسنجید:
- ساختار سازماني خود را تشريح كنيد؟
- جريان ايجاد فروش صادراتشان را تشريح كنيد؟
- از چه تخصصهايي در سازمان خود بهرهمند هستيد؟
- پبشينه و تجارب كاري مديريت سازمان چیست؟
- آيا سازمان اهميتي به تحقيقات بازار بينالملل ميدهد؟
- توان بازرگاني شركت به چه ميزان است؟
- نحوه زنجيره تامين شركت چگونه است؟ آيا توليدكننده هستيد؟ يا توليدكننده واسطه داريد و نحوه قرارداد فيمابين چگونه است؟
- آيا نگرش استراتژيك مالي صادراتي منفك شده از استراتژي مالي داخلي داريد؟
منبع: Forbes
در گذر زمان، مدیران همواره نگران سلامت و تقویت جسمانی خود بودهاند، این در حالی است که تقویت ذهن و روح فرد، گاهی میتواند اهمیت به مراتب بیشتری داشته باشد.

دانش تلویحی برای نوآوری حیاتی است.
بر اساس مدل اولیه و مشهور آیرودینامیک، زنبورهای عسل نباید بتوانند پرواز کنند. البته هر حشره شناس یا باغبانی میداند که حشرات کرکی با موفقیت در هوا پرواز میکنند؛ اما این مدل به سادگی این امر را رد میکند.

منبع: visioncritical
آیا میدانید انتظار میرود كه مجموع هزینههای اختصاص داده شده به تبلیغ رسانههای دیجیتال در ایالاتمتحده به بیش از 5/42 میلیارد دلار برسد؟ این افزایش تقریبا برابر با 6/14 درصد است. آیا با تخصیص چنین هزینههای گزافی به تبلیغات دیجیتال، شرکتها در حال به فراموشی سپردن مشتریان خود هستند؟
تخفیف دادن شاید در کوتاهمدت بتواند بقای کسبوکار را تضمین کند، اما استراتژی پایداری برای قیمتگذاری محسوب نمیشود. کسانی که فکرمیکنند مشتریان با تمام شدن رکود و بهتر شدن اوضاع، قیمت بیشتری برای محصولات و خدمات پرداخت خواهند کرد، سخت در اشتباه هستند.

منبع: Interbrand.com
از تغییرات آب و هوایی و کمبود منابع آب گرفته تا سوءاستفاده از نیروی کار و ناهمگونی اقتصادی، همه و همه موضوعاتی هستند که اگر کسی حتی دانشی در مورد آنها نداشته باشد، متوجه میشود که چالشهایی که امروزه با آنها روبهرو هستیم بسیار جدی و پیچیده هستند.
این یک پدیده جالب روانشناسی است که افراد تمایل دارند، انتظارهایی را که دیگران نسبت به آنها دارند، برآورند. اگر معلمی براین باور باشد که بچهای کند ذهن است، خود بچه هم باور میکند و واقعاً دیر یاد میگیرد. همچنین کودک خوش اقبالی که در چشم معلم، تیزهوش جلوه میکند در راه دستیابی به انتظارها موفق خواهد بود. این یافته، بارها و بارها تایید شده، حتی در بسیاری از موارد، به عنوان یک امر بدیهی پذیرفته شده است. همین امر در سازمان نیز محقق است. اگر مدیری بپذیرد که افراد گروه او درجه یک هستند، مطمئناً این افراد بهتر از گروهی عمل میکنند که مدیرش نظر دیگری دارد.
حتی اگر استعداد ذاتی هر دو گروه یکسان باشد، باز هم این
اتفاق میافتد. همیشه برخی از مدیران به گونهای با زیردستان رفتار
میکنند که آنها را به سوی عملکردی برتر می برند. اما بیشتر مدیران
ناخودآگاه رفتاری با زیردستان خود دارند که به گمان توانمندیهایشان در
دستیابی به موفقیت، ضعیف عمل میکنند. چگونگی برخورد مدیران با زیردستان،
ناشی از انتظارهای آنها از زیر دستان است و این انتظارها به گونه مرموزی بر
رفتار مدیران تاثیر میگذارند. اگر مدیر سطح توقع خود را بالا ببرد،
احتمالاً بهرهوری به سطح عالی میرسد و اگر مدیر توقع کمی داشته باشد، چه
بسا بهرهوری ناچیز خواهد بود. گویی در بطن این ماجرا قانونی وجود دارد که
زیردستان را وادار میکند برای تامین انتظارهای مدیران، قوی یا ضعیف عمل
کنند. این پدیده باعنوان اثر پیگمالیون شناخته شده است. (Livingston, 1969:
81)
در یک افسانه یونانی چنین آمده است که پیگمالیون که یک مجسمهساز
است، دلباخته یکی از مجسمههای خود و درواقع دلباخته تصویری می شود که در
ذهن خود از محبوبش ساخته است و این افسانه یونانی، نمایشنامه نویس ایرلندی،
جرج برنارد شاو را بر آن داشت تا نمایشنامه پیگمالیون را که بر اساس آن
آهنگ بانوی زیبای من ساخته شده را بنویسد. موضوع اصلی این آثار این بود که
یک شخص با باور، عقیده و تلاش خود میتواند دیگران را تغییر دهد.
این پدیده در علم طب و پزشکی نیز بارها و بارها خود را نشان داده است. دیر زمانی است که در مشاغل درمانی مشخص شده است که انتظارهای یک پزشک یا روانپزشک میتواند تاثیر زیادی بر سلامت جسم یا روح یک بیمار بگذارد. آنچه در ذهن بیمار و درمان کننده او میگذرد (به ویژه زمانی که ذهنیتهای هر دو همخوانی داشته باشد) میتواند نقش تعیین کنندهای در پیشبینی نتیجه ایفا کند. برای مثال بارها دیدهایم که پیش بینی بدبینانه یک پزشک، چه اثر مخربی بر بیمار گذاشته است. باز همه به خوبی میدانیم که انتظارهای یک پزشک بر اثربخشی یک دارو یا درمان جدید به شدت تاثیر میگذارند؛ تاثیری که در حرفه پزشکی به اثر دارونما (Placebo) معروف استh.(Livingston,1969:81-82)
در نمایشنامه پیگمالیون (اثر برنارد شاو)، الیزا دولیتل (یکی از شخصیتهای فیلم) میگوید:
«میدانی
با صرف نظر کردن از چیزهایی که هر کس میتواند انتخاب کند (مانند چگونگی
پوشش و آهنگ سخن گفتن) باید گفت که در اصل تفاوت یک بانو و یک دختر خدمتکار
در این نیست که آنها چگونه رفتار میکنند، بلکه تفاوت در این است که با
آنها چگونه رفتار میشود. برای پروفسور هیگینز ، من همیشه یک خدمتکار هستم،
زیرا او همیشه با من مثل یک دختر خدمتکار رفتار کرده و میکند. اما
میدانم که میتوانم برای تو بانویی متشخص باشم، چون تو همیشه با من مثل یک
خانم رفتار کرده و میکنی.»
در پایان داستان، پروفسور هنری هیجینز از راه انتظارها و
تلاش سخت خود، الیزا دولیتل را از یک دخترک خدمتکار به یک بانوی متشخص و
خوش صحبت تغییر می دهد.(Loftus, 1995:81)
در سال ۱۹۶۵ مجله نگاه (Look) در ایالات متحده، حاوی مقالهای داشت، با نام معجزه سوئینی.
این مقاله اشاره به داستانی در مرکز کامپیوتری یک بیمارستان در شهر لوئیزانای نیواورلئان دارد که در آن زمان توسط جیمز سوئینی اداره میشد. بر اساس نوشته این مقاله، سوئینی ادعا میکرد: «من میخواهم یک سیاه پوست بی سواد را به یک متخصص کامپیوتر تبدیل کنم». در آن زمان تبعیض نژادی در آمریکای جنوبی رایج بود. سیاه پوست بیسواد سوئینی در بخش حمل و نقل بیمارستان کار میکرد و جرج جانسون نام داشت. بعدها جانسون به عنوان سرایدار مرکز کامپیوتر انتخاب شد که صبحها به کار سرایداری و بعد از ظهرها به آموختن کامپیوتر میپرداخت. جانسون مطالب زیادی را درباره کامپیوتر آموخت، در حالی که دانشگاهیان هنوز براین باور بودندکه فرد باید ضریب هوشی ویژهای داشته باشد تا بتواند کار با کامپیوتر را فراگیرد. نتیجه آزمون هوشی جانسون نشان داد که با داشتن ضریب هوشی پایین، او نمیتواند حتی تایپ با کامپیوتر را یاد بگیرد، چه رسد به کار بری کامپیوتر. اما این حرفها سوئینی را قانع نکرد. سوئینی با جرج، به عنوان یک فرد متخصص کامپیوتر رفتار میکرد و طبق گفته سوئینی، او بهترین یاد گیرندهای بود که تا به آن زمان به یادگیری کامپیوتر پرداخته بود. جانسون درنهایت مسئول اطاق اصلی کامپیوتر شد و اپراتوری کامپیوتر را یاد گرفت. سوئینی برای کمک کردن به جانسون به سختی کار میکرد که میتوان این را ترکیبی از سرسختی و اطمینان به توانایی شخص برای موفق شدن نامید. انتظارهای سوئینی براساس اعتمادی شکل گرفته بود که به توانایی در آموزش داشت، نه بر پایه مدارک و مستندات یادگیری جانسون. (Loftus, 1995:82)
این نمونهها به ما نشان میدهند که اثر پیگمالیون موضوعی فراتر از یک تفکر مثبت است. پیگمالیون علاوه بر تفکر و باور قلبی به موفقیت، نیاز به انجام اقدامات عملی هم دارد. پیگمالیون تنها در مورد زن ایدهآلش فکر نمیکرد. او به آفرینش گالیتی (مجسمه موردنظر)کمک کرد. پروفسور هیجینز برای کمک به الیزا دولیتل برای ارتقا تا سطح انتظارش سعی کرد و سرانجام موفق شد. (Loftus, 1995:83)
در کسب و کار و روابط استاد – شاگردی نیز وضع به همین گونه است. استادی که مهارتها و استعدادهای زیردستانش را میشناسد، میتواند به آنها در کسب هدفهاشان کمک کند. رابطه استاد- شاگردی نمونهای از اثر پیگمالیون در کسب و کار است. این روابط بیشتر شبیه روابط ستادی در سازمان است تا روابط صفی. استاد، راهنماییها را ارائه کرده، تجربه های خود را با زیردستان تقسیم میکند. برای اینکه این فرایند موثر باشد، استاد باید نسبت به موضوع پیگمالیون نظری مثبت داشته باشد. در کل، باور مدیران به توانایی خویش در آموزش و تشویق زیردستان زمینهای برای شکل گیری انتظارهای بالای مدیریتی است. (Livingston, 1969:81-82)
در تایید این امر، روزنتال مثالی از شاگردان زیر دست خود بدین شرح ارائه میکند:
«من
از آنها خواستم برای انجام یک تحقیق، در مدت یک ماه (سپتامبر) مسئله را
تعریف کنند، ادبیات آن را بیابند، یک مثال عملی از آن طراحی کرده، درپایان
از آن نتیجه گیری کنند. در عمل، در مدت یک ماه این کار عملی نیست و حتی خود
من هم از انجام آن عاجزم. ولی شاگردان من از این موضوع بی خبر بودند و در
کمال ناباوری تمام آنها در مدت یک ماه این فعالیتها را انجام داده، نتیجه
گیری نیز کردند. آنها واقعاً کارهای شگفتانگیزی میکنند.»(Rosenthal,
1999:89)
انعکاس انتظارهای مثبت از زیردستان، شاگردان باعث ارتقای سطح عملکرد آنان میشود. نتایج پژوهشها نشان داده که با انعکاس این انتظارهای دانشآموزان، زیردستان و افراد تحت تعلیم، نه تنها دارای عملکرد و بازده بهتر و بالاتری هستند، بلکه برای یادگیری نیز به زمان کمتری نیاز دارند و سریعتر از بقیه، مطالب را فرا میگیرند. افراد با پتانسیل بالاتر در ارزیابی توسط همکاران شان نیز
عملکرد بالاتری را نشان داده بودند. از نتایج این مطالعات کمبل این موارد را استنتاج کرد:
- انتظارهای مربی از کارآموز و چگونگی رفتار و برخورد با آنها به شدت بر عملکرد کارآموزان تاثیر میگذارد.
- کارآموزان خیلی بیشتر سعی میکنند خود را آنگونه که از آنها انتظار میرود، نشان دهند.
- بالاترین سطوح عملکرد، توسط افرادی که سرپرستان آنها انتظار عملکرد بیشتر و بهتری از آنها دارند، کسب میشود.
-
مدیران و سرپرستان در محیط کار انتظارهای خود را از کارآموزان شکل میدهند
و این انتظارها را به آنها انتقال میدهند. کارآموزان این انتظارها را
دریافت کرده و رفتار خود را بر اساس آن تنظیم میکنند.
به گفته کمبل این انتظار سرپرستان گاهی ممکن است بر اساس باورهای کلیشهای نادرست و بی اساس باشد که این امر تاثیر مستقیم بر یادگیری افراد دارد. انتظارهای مثبت سرپرستان باعث اعتماد به نفس بیشتر زیردستان شده که درنهایت کارآموزان و زیردستان توانایی بیشتری برای حل مشکلات از خود نشان میدهند. (Murphy,et al 1999:245-247)
اثر پیگمالیون در بانکداری
در
صنعت بانکداری بدترین وجهه از اثر پیگمالیون، ورشکستگی بانک است. بانک
ممکن است کاملاً خودکفا باشد و حتی سود دهی آن نیز عالی باشد، ولی یک شایعه
در مورد ورشکستگی بانک میتواند اوضاع را به کلی دگرگون سازد. افرادی که
انتظار ورشکستگی بانک را دارند، بر اساس این انتظار خود عمل میکنند. اگر
چه این انتظار ممکن است در باطن نادرست و بی اساس باشد ولی رفتارهایی که از
این انتظارها ناشی میشود، درنهایت میتواند باعث تغییرات شگرفی در روش
کار بانک شود. دلالهای ارز با انتظارهای خود از تغییرات نرخ ارز نقش مهمی
در این تغییرات ایفا میکنند. این تغییرات میتوانند نقش مخربی در تجارت
خارجی داشته و یا به عکس باعث تقویت آن شوند. یکی از مزایای اصلی سیستم پول
اروپایی این است که توسط قانون منع تغییرات بیش از اندازه نرخ ارز، از یک
ثبات نسبی برخوردار شده است.(Loftus, 1995:82)
در سال ۱۹۶۹ استرلینگ لیوینگستون در مجله هار وارد بزینس ریویو مقالهای باعنوان پیگمالیون در مدیریت مینویسد که در آن مثال جالبی از صنعت بانکداری ذکر شده است. در این مقاله لیوینگستون اثر بخشی مدیران شعب را در یک بانک آمریکایی بررسی میکند. برخی از مدیران این بانک به دلیل ضررهای ناشی از کار، قدرت وامدهی خود را توسط مقامهای بالاتر از دست داده بودند و اثربخشی آنان کاهش یافته بود. این مدیران برای جلوگیری از ضرر بیشتر و کاهش بیشتر قدرت وامدهی خود، شروع به دادن وام با وثیقه و تضمین بیشتر (وامهای مطمئن) کردند. درنهایت این امر منجر به کاهش تعداد کل مشتریان، حتی کاهش حسابهای جاری و پسانداز آنان شد. این مدیران برای جبران خسارات وارده شروع به انجام اقداماتی با ریسک بالا، از قبیل پذیرفتن چک و سفته کردند و تقریباً بدون تفکر، خطرهای احتمالی ناشی از عدم اعتبار وام گیرندگان را به جان میخریدند. این امر درنهایت منجر به از دست رفتن اعتبار بانک شد.
در این مثال انتظارهای مدیران بالا رتبه از مدیران زیر دست خود که قدرت وامدهی را از آنان سلب کرده بود، باعث بروز رفتاری شد که بعدها منجر به ضررهای بیشتری شد. این اثر، اثر پیگمالیون منفی نام دارد. (Loftus, 1995:83-84)
اثر پیگمالیون در بورس
در بین سهامداران نیز همین
وضعیت صادق است. اگر یکی از سهامداران نسبت به آینده سهام خود بدبین شود،
اقدام به فروش کل سهام خود میکند. اگر این مقدار سهام یا تعداد این افراد
زیاد باشد، این امر سایر سهامداران را نیز به فروش سهام خود تشویق میکند
که در نهایت باعث افت قیمت سهام یادشده میشود. در سطح کلان، این انتظارها و
رفتارها میتوانند تأثیرات شگرفی بر میزان تولید ملی، میزان سرمایهگذاری
در کشور، میزان صــادرات، میزان واردات، درآمد ملی، درآمد سرانه، کیفیت و
سطح زندگی افراد جامعه، اقتصاد کشور و حتی روابط سیاسی کشور با ســـایر
کشورها داشته باشند. (۱۹۹۵:۸۴ ,Loftus)
تئوری چهار عاملی روزنتال
روزنتال
برای تبیین اثر پیگمالیون تئوری چهار عاملی خود را به این شرح بیان
میدارد. این عوامل هم شامل ارتباطات کلامی و نیز ارتباطات غیر کلامی
میشود. افرادی که انتظارهای خوب و مثبت از کارکنان، مشتریان، شاگردان،
فرزندان و سایرین دارند، این عوامل را برای آنها فراهم میکنند:
جو:
چنین افرادی که از دیگران انتظارهای مثبت دارند، یک جو احساسی-اجتماعی،
قابل پذیرش، عاطفی و برانگیزاننده برای دیگران بهوجود میآورند. این جو
شامل توجه، لبخند، گرمی و صمیمیت، تکانهای سر به نشانه تایید، برقراری تماس
چشمی خوب، حمایتهای عاطفی و نیز میتواند شامل پاداشهایی باشد که به
عملکرد افراد تعلق میگیرد. افرادی که انتظار عملکرد بهتری از آنان میرود و
آنان نیز به هدفهای عملکرد دست مییابند، معمولاً با تناوب بیشتری پاداش
دریافت میدارند.
داده: آنها به افرادی که دارای پتانسیل بیشتری برای کار یا پیشرفت هستند، موارد مهم و سخت کار را واژه به واژه یاد میدهند. این افراد به زیردستان و همکاران خود پیشنهادها و فکر های بهتری ارائه میکنند که این افزایش کیفیت و کمیت اطلاعات، حس اهمیت کار را به افراد القا کرده، کمک میکند تا عملکرد بهتری داشته باشند.
ستاده: آنها افرادی را که بیشتر میپرسند، تشویق میکنند. برای دادن پاسخ بیشتر به آنها فشار میآورند و برای انجام درست کار زمان بیشتری به آنها میدهند. اظهار نظرهای ویژه درباره میزان موفقیتی که از افراد انتظار میرود به آنان کمک میکند که برای عملکرد خود هدفهای بالاتر و سطح واقعبینانه تری از خواستههایشان را تعیین کنند.
بازخورد: آنها به دیگران بازخوردهای کلامی بیشتری را درباره عملکرد میهند. پاسخ و واکنش بیشتر، تشویق بیشتر و حتی گاهی انتقاد بیشتر که به آنها یاد میدهد برای ترقی چه باید بکنند. این بازخوردها با تناوب بیشتری همراه بوده، به طور معمول پیشنهادهای مشخصی را برای بهبود در بر دارند. هنگامی که کارکنان نیز به انتظارهای بالای مدیران با عملکرد های عالی پاسخ میدهند، سیکل موثری را ایجاد میکنند که در نتیجه آن انتظارهای مدیران افزایش مییابد و در مرحله بعد، عملکرد کارکنان نیز عالیتر از گذشته خواهد شد. بهعکس کاهش انتظارهای مدیر، عملکرد ضعیف کارکنان را به همراه دارد و عملکرد ضعیف افراد نیز کاهش هرچه بیشتر انتظارهای مدیر و سیر نزولی عملکرد را در پیش خواهد داشت.(Hersey and Blanchard, 1989:195)
روزنتال براین باور است که این عوامل به صورت دو طرفه عمل میکنند؛ یعنی کارکنان نیز میتوانند همین تأثیرات را بر مدیران،کودکان بر والدین، کارآموزان بر آموزگاران و مشتریان بر سازمان، توسط ارتباطات کلامی یا غیر کلامی داشته باشند. این اثر و تأثیر باعنوان اثر پیگمالیون )یا اثر گالیتی(شناخته شده است. (۱۹۹۵:۸۳ ,Loftus)
پرورش کارکنان جوان
پارهای
از پژوهشها نشان دادند که انتظارهای اولیه شرکت از عملکرد کارکنان، شکل
دهنده انتظارها و رفتارهای آینده آنان است. والترز (مدیر استخدام تحصیل
کردههای شرکت ای.تی.اندتی پس از بررسی این پژوهشها به این نتیجه رسید که
«روسای تازهواردان، باید از بهترین مدیران سازمان انتخاب شوند». اما
متأسفانه اغلب شرکتها عکس این حالت عمل میکنند. یعنی به ندرت پیش میآید
که سازمانها، دانشآموختههای جوان دانشگاهی را برای کار در کنار مدیران با
تجربه، یا مدیران سطح بالا انتخاب کنند. آنها معمولاً مدیریت این افراد
تازهوارد را به سرپرستانی محول میکنند که جزو کم تجربه ترین افراد
سازمان و یا افراد باتجربه ولی فاقد صلاحیت لازم هستند. اکثر این مدیران
فاقد دانش و مهارت لازم برای پرورش قابلیتهای سودمند زیردستان خود هستند.
در نتیجه بیشتر دانشآموختههای دانشگاه، کار خود را در بدترین شرایط ممکن
آغاز میکنند و چون میدانند تواناییهایشان توسعه نمییابد و مورد استفاده
قرار نمیگیرد، به طور طبیعی خیلی زود نسبت به کارفرما و در کل زندگی شغلی
خود بدبین میشوند. (Livingston, 1969:81-82)
نتیجه گیری
در این مقاله با استفاده از مثالها و
الگوهای عینی به بررسی اثر پیگمالیون و چگونگی انتقال انتظارهای ذهنی یک
فرد درباره چگونگی رفتار با دیگران و تأثیرات آن بر عملکرد سایرین پرداخته
شده است. عـواملی که از این راه میتوانند باعث افزایش بهرهوری افراد و
اثربخشی سازمان شوند در تئوری چهار عاملی روزنتال تحت عوامل داده، ستــاده،
باز خور و جو مشخص شدند. مدیرانی که در ارتباطات روزمره خود از این
عــوامل به گونه خوبی استفاده میکنند، باعث افزایش اعتمــاد به نفس افراد،
سطح عملکرد و کارایی آنان و در کل افزایش بهره وری
سازمان خود میشوند که در نهایت موجبات رساندن سازمان به سمت تعالی خود را
فراهم میکنند. به اثرات پدیده پیگمالیون در برخی سازمانها نظیر بانکها و
بورس اشاره کردیم و شاهد تأثیرات گاهی غیرقابل جبران آن بر سازمان و
جامعه بودیم. از اینجا میتوان به اهمیت توانایی افراد و به ویژه مدیران در
استفاده از این پدیده پی برد که اگر مدیران از مهارت کافی در این امر
برخوردار نباشند، میتوانند آسیبهای جدی به کارکنان، سازمان، جامعه و در
کل اقتصاد کشور وارد کنند.
این یک پدیده جالب روانشناسی است که افراد تمایل دارند، انتظارهایی را که دیگران نسبت به آنها دارند، برآورند. اگر معلمی براین باور باشد که بچهای کند ذهن است، خود بچه هم باور میکند و واقعاً دیر یاد میگیرد. همچنین کودک خوش اقبالی که در چشم معلم، تیزهوش جلوه میکند در راه دستیابی به انتظارها موفق خواهد بود. این یافته، بارها و بارها تایید شده، حتی در بسیاری از موارد، به عنوان یک امر بدیهی پذیرفته شده است. همین امر در سازمان نیز محقق است. اگر مدیری بپذیرد که افراد گروه او درجه یک هستند، مطمئناً این افراد بهتر از گروهی عمل میکنند که مدیرش نظر دیگری دارد.
حتی اگر استعداد ذاتی هر دو گروه یکسان باشد، باز هم این
اتفاق میافتد. همیشه برخی از مدیران به گونهای با زیردستان رفتار
میکنند که آنها را به سوی عملکردی برتر می برند. اما بیشتر مدیران
ناخودآگاه رفتاری با زیردستان خود دارند که به گمان توانمندیهایشان در
دستیابی به موفقیت، ضعیف عمل میکنند. چگونگی برخورد مدیران با زیردستان،
ناشی از انتظارهای آنها از زیر دستان است و این انتظارها به گونه مرموزی بر
رفتار مدیران تاثیر میگذارند. اگر مدیر سطح توقع خود را بالا ببرد،
احتمالاً بهرهوری به سطح عالی میرسد و اگر مدیر توقع کمی داشته باشد، چه
بسا بهرهوری ناچیز خواهد بود. گویی در بطن این ماجرا قانونی وجود دارد که
زیردستان را وادار میکند برای تامین انتظارهای مدیران، قوی یا ضعیف عمل
کنند. این پدیده باعنوان اثر پیگمالیون شناخته شده است. (Livingston, 1969:
81)
در یک افسانه یونانی چنین آمده است که پیگمالیون که یک مجسمهساز
است، دلباخته یکی از مجسمههای خود و درواقع دلباخته تصویری می شود که در
ذهن خود از محبوبش ساخته است و این افسانه یونانی، نمایشنامه نویس ایرلندی،
جرج برنارد شاو را بر آن داشت تا نمایشنامه پیگمالیون را که بر اساس آن
آهنگ بانوی زیبای من ساخته شده را بنویسد. موضوع اصلی این آثار این بود که
یک شخص با باور، عقیده و تلاش خود میتواند دیگران را تغییر دهد.
این پدیده در علم طب و پزشکی نیز بارها و بارها خود را نشان داده است. دیر زمانی است که در مشاغل درمانی مشخص شده است که انتظارهای یک پزشک یا روانپزشک میتواند تاثیر زیادی بر سلامت جسم یا روح یک بیمار بگذارد. آنچه در ذهن بیمار و درمان کننده او میگذرد (به ویژه زمانی که ذهنیتهای هر دو همخوانی داشته باشد) میتواند نقش تعیین کنندهای در پیشبینی نتیجه ایفا کند. برای مثال بارها دیدهایم که پیش بینی بدبینانه یک پزشک، چه اثر مخربی بر بیمار گذاشته است. باز همه به خوبی میدانیم که انتظارهای یک پزشک بر اثربخشی یک دارو یا درمان جدید به شدت تاثیر میگذارند؛ تاثیری که در حرفه پزشکی به اثر دارونما (Placebo) معروف استh.(Livingston,1969:81-82)
در نمایشنامه پیگمالیون (اثر برنارد شاو)، الیزا دولیتل (یکی از شخصیتهای فیلم) میگوید:
«میدانی با صرف نظر کردن از چیزهایی که هر کس میتواند انتخاب کند (مانند
چگونگی پوشش و آهنگ سخن گفتن) باید گفت که در اصل تفاوت یک بانو و یک دختر
خدمتکار در این نیست که آنها چگونه رفتار میکنند، بلکه تفاوت در این است
که با آنها چگونه رفتار میشود. برای پروفسور هیگینز ، من همیشه یک خدمتکار
هستم، زیرا او همیشه با من مثل یک دختر خدمتکار رفتار کرده و میکند. اما
میدانم که میتوانم برای تو بانویی متشخص باشم، چون تو همیشه با من مثل یک
خانم رفتار کرده و میکنی.»
در پایان داستان، پروفسور هنری هیجینز از راه انتظارها و
تلاش سخت خود، الیزا دولیتل را از یک دخترک خدمتکار به یک بانوی متشخص و
خوش صحبت تغییر می دهد.(Loftus, 1995:81)
در سال ۱۹۶۵ مجله نگاه (Look) در ایالات متحده، حاوی مقالهای داشت، با نام معجزه سوئینی.
این مقاله اشاره به داستانی در مرکز کامپیوتری یک بیمارستان در شهر لوئیزانای نیواورلئان دارد که در آن زمان توسط جیمز سوئینی اداره میشد. بر اساس نوشته این مقاله، سوئینی ادعا میکرد: «من میخواهم یک سیاه پوست بی سواد را به یک متخصص کامپیوتر تبدیل کنم». در آن زمان تبعیض نژادی در آمریکای جنوبی رایج بود. سیاه پوست بیسواد سوئینی در بخش حمل و نقل بیمارستان کار میکرد و جرج جانسون نام داشت. بعدها جانسون به عنوان سرایدار مرکز کامپیوتر انتخاب شد که صبحها به کار سرایداری و بعد از ظهرها به آموختن کامپیوتر میپرداخت. جانسون مطالب زیادی را درباره کامپیوتر آموخت، در حالی که دانشگاهیان هنوز براین باور بودندکه فرد باید ضریب هوشی ویژهای داشته باشد تا بتواند کار با کامپیوتر را فراگیرد. نتیجه آزمون هوشی جانسون نشان داد که با داشتن ضریب هوشی پایین، او نمیتواند حتی تایپ با کامپیوتر را یاد بگیرد، چه رسد به کار بری کامپیوتر. اما این حرفها سوئینی را قانع نکرد. سوئینی با جرج، به عنوان یک فرد متخصص کامپیوتر رفتار میکرد و طبق گفته سوئینی، او بهترین یاد گیرندهای بود که تا به آن زمان به یادگیری کامپیوتر پرداخته بود. جانسون درنهایت مسئول اطاق اصلی کامپیوتر شد و اپراتوری کامپیوتر را یاد گرفت. سوئینی برای کمک کردن به جانسون به سختی کار میکرد که میتوان این را ترکیبی از سرسختی و اطمینان به توانایی شخص برای موفق شدن نامید. انتظارهای سوئینی براساس اعتمادی شکل گرفته بود که به توانایی در آموزش داشت، نه بر پایه مدارک و مستندات یادگیری جانسون. (Loftus, 1995:82)
این نمونهها به ما نشان میدهند که اثر پیگمالیون موضوعی فراتر از یک تفکر مثبت است. پیگمالیون علاوه بر تفکر و باور قلبی به موفقیت، نیاز به انجام اقدامات عملی هم دارد. پیگمالیون تنها در مورد زن ایدهآلش فکر نمیکرد. او به آفرینش گالیتی (مجسمه موردنظر)کمک کرد. پروفسور هیجینز برای کمک به الیزا دولیتل برای ارتقا تا سطح انتظارش سعی کرد و سرانجام موفق شد. (Loftus, 1995:83)
در کسب و کار و روابط استاد – شاگردی نیز وضع به همین گونه است. استادی که مهارتها و استعدادهای زیردستانش را میشناسد، میتواند به آنها در کسب هدفهاشان کمک کند. رابطه استاد- شاگردی نمونهای از اثر پیگمالیون در کسب و کار است. این روابط بیشتر شبیه روابط ستادی در سازمان است تا روابط صفی. استاد، راهنماییها را ارائه کرده، تجربه های خود را با زیردستان تقسیم میکند. برای اینکه این فرایند موثر باشد، استاد باید نسبت به موضوع پیگمالیون نظری مثبت داشته باشد. در کل، باور مدیران به توانایی خویش در آموزش و تشویق زیردستان زمینهای برای شکل گیری انتظارهای بالای مدیریتی است. (Livingston, 1969:81-82)
در تایید این امر، روزنتال مثالی از شاگردان زیر دست خود بدین شرح ارائه میکند:
«من از آنها خواستم برای انجام یک تحقیق، در مدت یک ماه (سپتامبر) مسئله
را تعریف کنند، ادبیات آن را بیابند، یک مثال عملی از آن طراحی کرده،
درپایان از آن نتیجه گیری کنند. در عمل، در مدت یک ماه این کار عملی نیست و
حتی خود من هم از انجام آن عاجزم. ولی شاگردان من از این موضوع بی خبر
بودند و در کمال ناباوری تمام آنها در مدت یک ماه این فعالیتها را انجام
داده، نتیجه گیری نیز کردند. آنها واقعاً کارهای شگفتانگیزی
میکنند.»(Rosenthal, 1999:89)
انعکاس انتظارهای مثبت از زیردستان، شاگردان باعث ارتقای سطح عملکرد آنان میشود. نتایج پژوهشها نشان داده که با انعکاس این انتظارهای دانشآموزان، زیردستان و افراد تحت تعلیم، نه تنها دارای عملکرد و بازده بهتر و بالاتری هستند، بلکه برای یادگیری نیز به زمان کمتری نیاز دارند و سریعتر از بقیه، مطالب را فرا میگیرند. افراد با پتانسیل بالاتر در ارزیابی توسط همکاران شان نیز
عملکرد بالاتری را نشان داده بودند. از نتایج این مطالعات کمبل این موارد را استنتاج کرد:
- انتظارهای مربی از کارآموز و چگونگی رفتار و برخورد با آنها به شدت بر عملکرد کارآموزان تاثیر میگذارد.
- کارآموزان خیلی بیشتر سعی میکنند خود را آنگونه که از آنها انتظار میرود، نشان دهند.
- بالاترین سطوح عملکرد، توسط افرادی که سرپرستان آنها انتظار عملکرد بیشتر و بهتری از آنها دارند، کسب میشود.
- مدیران و سرپرستان در محیط کار انتظارهای خود را از کارآموزان شکل
میدهند و این انتظارها را به آنها انتقال میدهند. کارآموزان این انتظارها
را دریافت کرده و رفتار خود را بر اساس آن تنظیم میکنند.
به گفته کمبل این انتظار سرپرستان گاهی ممکن است بر اساس باورهای کلیشهای نادرست و بی اساس باشد که این امر تاثیر مستقیم بر یادگیری افراد دارد. انتظارهای مثبت سرپرستان باعث اعتماد به نفس بیشتر زیردستان شده که درنهایت کارآموزان و زیردستان توانایی بیشتری برای حل مشکلات از خود نشان میدهند. (Murphy,et al 1999:245-247)
اثر پیگمالیون در بانکداری
در صنعت بانکداری بدترین وجهه از اثر پیگمالیون، ورشکستگی بانک است. بانک
ممکن است کاملاً خودکفا باشد و حتی سود دهی آن نیز عالی باشد، ولی یک شایعه
در مورد ورشکستگی بانک میتواند اوضاع را به کلی دگرگون سازد. افرادی که
انتظار ورشکستگی بانک را دارند، بر اساس این انتظار خود عمل میکنند. اگر
چه این انتظار ممکن است در باطن نادرست و بی اساس باشد ولی رفتارهایی که از
این انتظارها ناشی میشود، درنهایت میتواند باعث تغییرات شگرفی در روش
کار بانک شود. دلالهای ارز با انتظارهای خود از تغییرات نرخ ارز نقش مهمی
در این تغییرات ایفا میکنند. این تغییرات میتوانند نقش مخربی در تجارت
خارجی داشته و یا به عکس باعث تقویت آن شوند. یکی از مزایای اصلی سیستم پول
اروپایی این است که توسط قانون منع تغییرات بیش از اندازه نرخ ارز، از یک
ثبات نسبی برخوردار شده است.(Loftus, 1995:82)
در سال ۱۹۶۹ استرلینگ لیوینگستون در مجله هار وارد بزینس ریویو مقالهای باعنوان پیگمالیون در مدیریت مینویسد که در آن مثال جالبی از صنعت بانکداری ذکر شده است. در این مقاله لیوینگستون اثر بخشی مدیران شعب را در یک بانک آمریکایی بررسی میکند. برخی از مدیران این بانک به دلیل ضررهای ناشی از کار، قدرت وامدهی خود را توسط مقامهای بالاتر از دست داده بودند و اثربخشی آنان کاهش یافته بود. این مدیران برای جلوگیری از ضرر بیشتر و کاهش بیشتر قدرت وامدهی خود، شروع به دادن وام با وثیقه و تضمین بیشتر (وامهای مطمئن) کردند. درنهایت این امر منجر به کاهش تعداد کل مشتریان، حتی کاهش حسابهای جاری و پسانداز آنان شد. این مدیران برای جبران خسارات وارده شروع به انجام اقداماتی با ریسک بالا، از قبیل پذیرفتن چک و سفته کردند و تقریباً بدون تفکر، خطرهای احتمالی ناشی از عدم اعتبار وام گیرندگان را به جان میخریدند. این امر درنهایت منجر به از دست رفتن اعتبار بانک شد.
در این مثال انتظارهای مدیران بالا رتبه از مدیران زیر دست خود که قدرت وامدهی را از آنان سلب کرده بود، باعث بروز رفتاری شد که بعدها منجر به ضررهای بیشتری شد. این اثر، اثر پیگمالیون منفی نام دارد. (Loftus, 1995:83-84)
اثر پیگمالیون در بورس
در بین سهامداران نیز همین وضعیت صادق است. اگر یکی از سهامداران نسبت به
آینده سهام خود بدبین شود، اقدام به فروش کل سهام خود میکند. اگر این
مقدار سهام یا تعداد این افراد زیاد باشد، این امر سایر سهامداران را نیز
به فروش سهام خود تشویق میکند که در نهایت باعث افت قیمت سهام یادشده
میشود. در سطح کلان، این انتظارها و رفتارها میتوانند تأثیرات شگرفی بر
میزان تولید ملی، میزان سرمایهگذاری در کشور، میزان صــادرات، میزان
واردات، درآمد ملی، درآمد سرانه، کیفیت و سطح زندگی افراد جامعه، اقتصاد
کشور و حتی روابط سیاسی کشور با ســـایر کشورها داشته باشند. (۱۹۹۵:۸۴
,Loftus)
تئوری چهار عاملی روزنتال
روزنتال برای تبیین اثر پیگمالیون تئوری چهار عاملی خود را به این شرح
بیان میدارد. این عوامل هم شامل ارتباطات کلامی و نیز ارتباطات غیر کلامی
میشود. افرادی که انتظارهای خوب و مثبت از کارکنان، مشتریان، شاگردان،
فرزندان و سایرین دارند، این عوامل را برای آنها فراهم میکنند:
جو:
چنین افرادی که از دیگران انتظارهای مثبت دارند، یک جو احساسی-اجتماعی،
قابل پذیرش، عاطفی و برانگیزاننده برای دیگران بهوجود میآورند. این جو
شامل توجه، لبخند، گرمی و صمیمیت، تکانهای سر به نشانه تایید، برقراری تماس
چشمی خوب، حمایتهای عاطفی و نیز میتواند شامل پاداشهایی باشد که به
عملکرد افراد تعلق میگیرد. افرادی که انتظار عملکرد بهتری از آنان میرود و
آنان نیز به هدفهای عملکرد دست مییابند، معمولاً با تناوب بیشتری پاداش
دریافت میدارند.
داده: آنها به افرادی که دارای پتانسیل بیشتری برای کار یا پیشرفت هستند، موارد مهم و سخت کار را واژه به واژه یاد میدهند. این افراد به زیردستان و همکاران خود پیشنهادها و فکر های بهتری ارائه میکنند که این افزایش کیفیت و کمیت اطلاعات، حس اهمیت کار را به افراد القا کرده، کمک میکند تا عملکرد بهتری داشته باشند.
ستاده: آنها افرادی را که بیشتر میپرسند، تشویق میکنند. برای دادن پاسخ بیشتر به آنها فشار میآورند و برای انجام درست کار زمان بیشتری به آنها میدهند. اظهار نظرهای ویژه درباره میزان موفقیتی که از افراد انتظار میرود به آنان کمک میکند که برای عملکرد خود هدفهای بالاتر و سطح واقعبینانه تری از خواستههایشان را تعیین کنند.
بازخورد: آنها به دیگران بازخوردهای کلامی بیشتری را درباره عملکرد میهند. پاسخ و واکنش بیشتر، تشویق بیشتر و حتی گاهی انتقاد بیشتر که به آنها یاد میدهد برای ترقی چه باید بکنند. این بازخوردها با تناوب بیشتری همراه بوده، به طور معمول پیشنهادهای مشخصی را برای بهبود در بر دارند. هنگامی که کارکنان نیز به انتظارهای بالای مدیران با عملکرد های عالی پاسخ میدهند، سیکل موثری را ایجاد میکنند که در نتیجه آن انتظارهای مدیران افزایش مییابد و در مرحله بعد، عملکرد کارکنان نیز عالیتر از گذشته خواهد شد. بهعکس کاهش انتظارهای مدیر، عملکرد ضعیف کارکنان را به همراه دارد و عملکرد ضعیف افراد نیز کاهش هرچه بیشتر انتظارهای مدیر و سیر نزولی عملکرد را در پیش خواهد داشت.(Hersey and Blanchard, 1989:195)
روزنتال براین باور است که این عوامل به صورت دو طرفه عمل میکنند؛ یعنی کارکنان نیز میتوانند همین تأثیرات را بر مدیران،کودکان بر والدین، کارآموزان بر آموزگاران و مشتریان بر سازمان، توسط ارتباطات کلامی یا غیر کلامی داشته باشند. این اثر و تأثیر باعنوان اثر پیگمالیون )یا اثر گالیتی(شناخته شده است. (۱۹۹۵:۸۳ ,Loftus)
پرورش کارکنان جوان
پارهای از پژوهشها نشان دادند که انتظارهای اولیه شرکت از عملکرد
کارکنان، شکل دهنده انتظارها و رفتارهای آینده آنان است. والترز (مدیر
استخدام تحصیل کردههای شرکت ای.تی.اندتی پس از بررسی این پژوهشها به این
نتیجه رسید که «روسای تازهواردان، باید از بهترین مدیران سازمان انتخاب
شوند». اما متأسفانه اغلب شرکتها عکس این حالت عمل میکنند. یعنی به ندرت
پیش میآید که سازمانها، دانشآموختههای جوان دانشگاهی را برای کار در
کنار مدیران با تجربه، یا مدیران سطح بالا انتخاب کنند. آنها معمولاً
مدیریت این افراد تازهوارد را به سرپرستانی محول میکنند که جزو کم تجربه
ترین افراد سازمان و یا افراد باتجربه ولی فاقد صلاحیت لازم هستند. اکثر
این مدیران فاقد دانش و مهارت لازم برای پرورش قابلیتهای سودمند زیردستان
خود هستند. در نتیجه بیشتر دانشآموختههای دانشگاه، کار خود را در بدترین
شرایط ممکن آغاز میکنند و چون میدانند تواناییهایشان توسعه نمییابد و
مورد استفاده قرار نمیگیرد، به طور طبیعی خیلی زود نسبت به کارفرما و در
کل زندگی شغلی خود بدبین میشوند. (Livingston, 1969:81-82)
نتیجه گیری و جمع بندی :
در این مقاله با استفاده از مثالها و الگوهای عینی به بررسی اثر پیگمالیون
و چگونگی انتقال انتظارهای ذهنی یک فرد درباره چگونگی رفتار با دیگران و
تأثیرات آن بر عملکرد سایرین پرداخته شده است. عـواملی که از این راه
میتوانند باعث افزایش بهرهوری افراد و اثربخشی سازمان شوند در تئوری چهار
عاملی روزنتال تحت عوامل داده، ستــاده، باز خور و جو مشخص شدند. مدیرانی
که در ارتباطات روزمره خود از این عــوامل به گونه خوبی استفاده میکنند،
باعث افزایش اعتمــاد به نفس افراد، سطح عملکرد و کارایی آنان و در کل افزایش بهره وری سازمان خود میشوند که در نهایت موجبات رساندن سازمان به سمت تعالی خود را
فراهم میکنند. به اثرات پدیده پیگمالیون در برخی سازمانها نظیر بانکها و
بورس اشاره کردیم و شاهد تأثیرات گاهی غیرقابل جبران آن بر سازمان و
جامعه بودیم. از اینجا میتوان به اهمیت توانایی افراد و به ویژه مدیران در
استفاده از این پدیده پی برد که اگر مدیران از مهارت کافی در این امر
برخوردار نباشند، میتوانند آسیبهای جدی به کارکنان، سازمان، جامعه و در
کل اقتصاد کشور وارد کنند.
اثر پیگمالین یا Pygmalion Effect که “انتظار دیگران از عملکرد شخصی” نیز نامیده می شود، یک پدیده ی طبیعی است که توسط دانشمندانی به نامهای رابرت روزنتال و لنور جکابسون کشف شده است.........
بعد از مطالعات و تحقیقات علمی بسیاری، این متخصصان نظریۀ جدیدی را پیرامون اثر انتظارات دیگران بر روی عملکرد شخصی بدست آوردند. اثر پیگمالیون در یک کلمه بیان می کند که باور افراد مختلف به توانایی انجام یک کار توسط فردی دیگر، یعنی توانایی انجام آن کار و یا در زبانی دیگر انتظار ما از یک فرد نسبت به چگونگی انجام یک کار یعنی صحت انجام آن کار توسط آن فرد.
به عبارتی، اگر شخص یا گروهی از مردم از انتظارات وافر خود آگاه باشند، می توانند عملکرد خیلی بهتری را از خود نشان داده و به نتایج بهتری دست یابند. بر اساس این نظریه، اگر مدیران کارمندانشان را باور داشته و موفقیت های آنان را در نظر بگیرند، می توانند به طور قابل توجهی بازده و عملکرد موثر کارمندانشان را بهبود بخشند. که این باور در هر محیط و وضعیتی بسیار موثر است.
واضح ترین آزمایشات در این مورد بر روی کودکان انجام شده است. تست IQ از تعدادی دانش آموز گرفته شد و برخی از دانش آموزان به طور تصادفی انتخاب شده و به عنوان برندگان، به معلمانشان گزارش شدند و بعد از اینکه با این برندگان قلابی همانند دانش آموزان باهوش و با استعداد رفتار شد به طور قابل توجهی در آزمون بعدی نتایج بهتری داشتند. اما بچه هایی که برندگان واقعی این تست بودند ولی به معلمانشان گزارش نشدند، هیچ پیشرفتی را ارائه ندادند.
نام این پدیده از یکی از شخصیت های داستان اوید سرچشمه می گیرد. پیگمالین فرمانروای کیپرس بود. وی مجسمه ای بسیار زیبا ساخت و عاشق آن مجسمه شد. به همین دلیل از خداوند درخواست کرد که به این مجسمه روح و زندگی بخشد.
نویسنده معروف به نام برنال شو نیز از این داستان برای بازی خودش استفاده کرد. پیگمالین که همچنین به نام موسیقی “بانوی افسونگر من” معروف شده است، به رزنتال و جکابسون نیز کمک کرد تا برای کشف جدید خود، نامی داشته باشند.
اثر پیگمالین ابزار مهمی در اداره این نظریه است. این نظریه مدیران را آگاه می کند که عامل موفقیت کارمندان، تنها به شرایط، کیفیت و صلاحیت شخص یا به محیط کار بستگی ندارد. مدیران همیشه باید کارمندانشان را باور داشته باشند و از آنان انتظار موفقیت با بهترین نتایج داشته باشند. زیرا در چنین وضعیتی، کارمندان همیشه این باور را احساس کرده و بهترین مهارتها و تواناییهایشان را نشان خواهند داد.
مدیریت پروژه
- اشتباهات رایج در مدیریت پروژه:
اشتباهات رایج در مدیریت پروژه به 3گروه تقسیم می شود.
گروه اول:اشتباه مثبت،که به استفاده تکنیکهای مدیریت پروژه مربوط می شود.اینست که تصور شود،استفاده از ابزار و تکنیکهای مدیریت پروژه،موفقیت پروژه را تضمین می کند.
گروه دوم:اشتباه منفی،که در ارتباط با برآوردهاست.اظهارات اولیه بر دقیق بودن برآوردها و غیر قابل تغییر بودن آنها تاکید دارد،که این واقع بینانه نیست.
گروه سوم:اشتباه برنامه پروژه است.بدین معنا که اگر مدیران پروژه درست طرح ریزی کنند ،همه چیز مطابق نقشه پیش خواهد رفت.واقع بینانه نیست که فکر کنیم مدیران پروژه می توانند هر احتمالی را پیش بینی کنند.
- تعریف پروژه چیست.زنجیره ای از وظایف برای رسیدن به کیاهدف منحصر به فرد در یک چارچوب زمانی ویژه
منحصر به فرد بودن پروژه کیانکنه کلیدی است و آن چیزی است که پروژه ها را از عملکردها جدا می کند و مدیریت آنها را مشکلتر می سازد.
بعبارت دیگر پروژه عبارتست از:بکارگیری دانش،مهارت،ابزار آلات و تکنیکهای روز در فعالیت های پروژه ای جهت برطرف کردن هر چه بیشتر نیازهای سرمایه گذار و انتظاراتی که از پروژه می رود.
- ارزیابی موفقیت پروژه:
از دیرباز دو معیار در ارزیابی موفقیت پروژه مورد توجه است
1- انجام پروژه در زمان مقرر
2-انجام پروژه در چارچوب بودجه تعریف شده
امروزه 3معیار جدید در موفقیت پروژه ها مورد توجه است
3-تابع اهداف روز
4-رضایت مشتریان
5- تضمین منابع پروژه
- حوزه های مهارت مدیریت پروژه:
جمعاً9حوزه مهارتی برای مدیران پروژه وجود دارد.
مدیریت تلفیقی-مدیریت ارتباطی-مدیریت محدوده-مدیریت کیفیت-مدیریت زمان-مدیریت هزینه-مدیریت تدارکات-مدیریت ریسک-مدیریت منابع انسانی
در واقع مهارتهای فوق برای مدیران پروژه ها را «حوزه های دانش»می گویند.
- فهرست نیازهای پروژه
ممکن است پروژه ای را شروع کنید که نیازهای واقعی را تامین نکند و یا نهایتاً هزینه پروژه بیش از سود آن شود.بنابراین بهترین کار این است که هر پروژه ای را با تهیه فهرستی ساده از نیازهای شخصی و تجاری که برای پیشبرد پروژه لازم است شروع کنیم.
برخی از نیازهای پروژه شامل:
اصلاحات اساسی-احتیاجات قانونی-توسعه محصولات جدید-اصلاح فرایند-برطرف کردن مشکلات
الف)اطلاعات اساسی:بسیاری از پروژه ها نیازمند اصلاحات اساسی شامل دفتر-انبار-فضای آموزشی-اصلاح زیر ساختار می باشد.
ب)احتیاجات قانونی:
احتیاجات قانونی شامل ارتقاء امنیت کارکنان و مصرف کننده ،ارتقاء سلامت کارکنان و انطباق با قوانین
ج)اصلاح فرایند:
نیازهای فرایند عبارتست از سیستمهای فرم افزاری کامپیوتری جدید،فرایندهای جدید مدیریت پروژه،تکنولوژی و اتوماسیون فرایند-گواهینامه iso
د)برطرف کردن مشکلات:بطور کلی کاهش هزینه مهمترین اقدام جهت برطرف کردن مشکلات پروژه است.
- تعیین احتمال اجراء و موفقیت پروژه
وقتی نیازهای پروژه مورد نظر است وقت آنست که احتمال اجرای پروژه را مورد بررسی قرار دهیم.چند روش برای ارزیابی احتمال اجرای موفق پروژه وجود دارد اما شاید جامع ترین روش،ارزیابی با در نظر گرفتن محدودیتها باشد.
محدودیتهای رایج در اجرای پروژه ها شامل:فنی-مالی-عملی- جغرافیایی-زمانی-منابع-قانونی-سیاسی
الف)امکان پذیری پروژه از لحاظ فنی:
هنگام مرور امکان فنی پروژه،نیازهای فنی پروژه را با توانایی های فنی خود مقایسه کنید.مثلاً در پروژه های ساختمانی امکان فنی شامل سئوالاتی از این قبیل است«آیا این ساختمان سبک وزن واقعاً توان تحمل وزن این سقف را دارد؟»
ب)امکان پذیری پروژه از لحاظ مالی:
مهمترین مسئله در رابطه با امکان مالی،وجود بودجه کافی جهت اجرای مناسب پروژه است.این جنبه در بعضی از پروژه ها بعنوان قسمتی از تجزیه و تحلیل هزینه/سود تعریف می شود.
ج)امکان پذیری پروژه از لحاظ زمانی:
امکان زمانی در پروژه یکی از اساسی ترین و مشکلترین موضوعات مورد بحث می باشد.مثلاً در پروژه ساختمانی ساخت یک ساختمان در 2ماه در حالیکه،بسیاری از مصالح مورد نیاز خریداری نشده از لحاظ زمانی امکان پذیر نیست.
د)امکانپذیری پروژه از لحاظ قانونی:
در ارزیابی پروژه ها می بایست الزامات قانونی موجود،چه قراردادی و چه دولتی را باید در نظر گرفت.مثلاً در پروژه ساختمانی،امکان پذیری پروژه از لحاظ قانونی شامل تبعیت از قوانین منطقه ای،قوانین ایمنی و...است.
- بیانیه مکتوب پروژه
پس از تجزیه و تحلیل هزینه/سود،وقت آنست بیانیه پروژه را ارائه کنیم.این بیانیه می تواند ساده باشد و به مدیریت ارشد پروژه ارائه شود و یا ممکن است یک سند و یا سخنرانی طولانی باشد.
- حامی پروژه
حامی پروژه نقش بسیار مهمی در اجرای پروژه ایفا می کند و بودجه پروژه و هزینه های آنرا تامین می کند.در پروژه های داخلی شرکت ها،حامی اغلب مدیران بالا رتبه شرکت است.در پروژه های خارجی،حامی اغلب یک مدیریت بالارتبه در شرکت وابسته است.در پروژه های شخصی اغلب خود فرد حامی پروژه است و ممکن است در برخی پروژه های شخصی(عروسی و فارغ التحصیلی و...)والدین حامی باشند.
- اخذ مجوز اجرای کار پروژه
مجوز پروژه سندی که توسط حامی و یا مشتری با توافق بر سر تعریف پروژه و ادامه کار آن امضاء می شود.
- محدوده و خارج از محدوده پروژه
محدوده پروژه به کل مقدار کاریک پروژه اطلاق می شود.ازدیرباز محدوده پروژه بعنوان شرحی از اجرای کاری مشمول در برنامه پروژه اطلاق می شود.این شرح محدوده شامل یک یا دو جمله ساده می شود که کار عمده پروژه راخلاصه می کند.واژه محدوده برای افراد شرکتهای مختلف معانی متفاوت و گسترده ای دارد.در بعضی از سازمانها شرح محدوده جداگانه ای وجود ندارد.اهمیت شرح محدوده پروژه هم تراز اهمیت شرح خارج از محدوده پروژه می باشد.یعنی چیزهایی که مشمول پروژه نمی شود خارج از محدوده پروژه ممکن است در بخش جداگانه ای از برنامه پروژه نوشته شود و یا در قسمتی از بخش محدوده ذکر شود.
- برون داده های پروژه
برون داده های پروژه نتایج عینی پروژه هستند.محصولات یا خدمات پروژه را برون داده ها گویند.یرونداده ها 2گروه هستند.
الف)برون داده های واسطه:برون داده هایی هستند که برای استفاده در قسمتهای بعدی پروژه تولید می شود.
ب)برون داده های نهایی یا پایانی:برون داده هایی هستند که در اخر پروژه به مشتری تحویل داده می شود.
- توسعه طرحهای کنترل پروژه
در مجموع 5زیر برنامه کنترل پروژه به برنامه اصلی اضافه می شود.این برنامه های فرعی نه تنها برای اجراء و کنترل پروژه بکار می روند.بلکه در فرایند برنامه ریزی برای اخذ تعهد از سهامداران اصلی در فرایندهای کنترل پروژه نیز مورد استفاده قرار می گیرد.
طرحهای کنترل پروژه شامل:
1- طرح ارتباطات پروژه:به توصیف انواع اصلی اردتباط در طول فرایندپروژه می پردازد.
2-طرح کنترل تغییر:توضیح می دهد که چگونه تغییرات پروژه کنترل می شوند.
3- طرح مدیریت کیفیت:چگونگی ارزیابی و کنترل کیفیت را خاطر نشان می سازد.
4- طرح تدارکات:دو طرح آخر در همه سازمانها مورد استفاده قرار نمی گیرد.اما بهنگام رویارویی پروژه با قراردادها
5- طرح تکمیل پروژه:و همچنین هنگامیکه مدیران پروژه در خاتمه دادن به پروژه مشکل دارند،مفید واقع می شوند.
مهمترین قسمت طرحهای پروژه،طرح ارتباطی آن است .زیرا که انتظارات مدیریت،کلیدموفقیت پروژه است و بهترین روش انجام آن از طریق ارتباطات موثر صورت می گیرد.
- ارائه ساختار جزئی کار(wbs)
قبل از اینکه مدت زمان اجرای پروژه را بطور دقیق برآورد کنیم لازم است که تصور کاملتری از کاری که مشغول اجرای آن هستیم داشته باشیم این کار را با ایجاد ساختار جزئی کار wbs انجام می دهیم و کل کار پروژه را به واحدهای تحت کنترل تقسیم می کنیم برای ارائه تصویر کاملتری از عملکرد یک پروژه،کل کار پروژه را به واحدهای تحت کنترل تقسیم می کنیم در واقع هدف wbs سازماندهی پروژه به سطوح گزارشی مختلف می باشد که شامل موارد زیر است.
(مراحل،اقدامات،وظایف)یا(فازها،فعالیتها،وظایف)wbs کار پروژه را به یک ساختار گزارشی سلسله مراتبی سازماندهی می کند.
- رویارویی باریسک پروژه
برنامه ریزی برای ریسک پروژه یکی از عوامل بسیار مهم در اجرای یک پروژه می باشد.ریسک پروژه حداقل دوبار در فرایند برنامه ریزی مورد بررسی قرار می گیرد.
ریسک پروژه:
وقایع یا رویدادهای بخصوصی هستند که می توانند ظاهر شوند و باعث تاخیر و یا توقف در اتمام موفقیت آمیز پروژه شوند.بعبارت دیگر به هر واقعه ای که باعث تاخیر در پروژه و افزایش هزینه ها شود و یا به پروژه لطمه وارد کند،ریسک می گویند.اولین مقوله ریسک پروژه که باید مورد بررسی قرار می گیرد،ریسک اتمام موفق پروژه براساس تجربه سازمان،نوع پروژه،ااندازه پروژه،و عوامل دیگر است.
4- ریسک رایج برای اغلب پروژه ها تحت مقوله های محدودیت مالی-تکنیکی-سیاسی و منابع می باشد که عبارتند از :
الف)تکنولوژی در دسترس نیست
ب)بودجه پروژه کافی نیست
ج)حامی پروژه،سازمان را رها خواهد کرد.
د)یک مهره اصلی سیستم اجرائی پروژه،پروژه را رها خواهد کرد.
برای یک پروژه کوچک برشمردن 3الی 7ریسک کافی است برای پروژه های متوسط ممکن است شما بخواهید5الی10ریسک راست کنید.برای پروژه های بزرگ حدود تعیین 20ریسک کافی است.
- نظارت بر هزینه ها
اتمام پروژه مطابق بودجه یکی از سنجشهای مهم موفقیت پروژه می باشد.منطقی است که یکی از ابزارهای اولیه مورد استفاده در ارزیابی پیشرفت پروژه،دستگاهی باشد که برهزینه پروژه نظارت کند.
اگرچه بسیاری از سازمانها هزینه های پروژه را ردیابی نمی کنند اما سه دلیل عمده برای انجام این کار وجود دارد اول اینکه ردیابی هزینه ها کمک می کند تا مطابق بودجه عمل کنیم دوم کمک می کند مطابق برنامه زمانی پروژه پیش برویم.سوم اینکه در برآورد بهتر پروژه های بعدی کمک می کند.
بطور کلی هزینه های پروژه به دو بخش هزینه های ثابت و متغیر قابل تقسیم است.
- روش های اجراء در پروژه ها
با توجه به قوانین و مقررات کشوری جهت تامین منابع مالی پروژه ها و دیگر ضوابط و معیارها،مجموعه ای از روشها برای اجرای پروژه وجود دارد آشنایی با این روشها می تواند موجب تسهیل در اجرای پروژه و تامین اهداف و مقاصد گردد این روشها را می توان به دو دسته کلی به شرح زیر تقسیم کرد.
1- روش امانی:
در این روش دستگاه اجرائی راسا انجام کلیه فعالیتهای مربوط به اجرای عملیات را برعهده می گیرد و با تامین ،تهیه و تدارک کلیه عوامل و امکانات ،کار را به هزینه خود و تحت مسئولیت خود اجراء می کند.
2- روش پیمانی:
در این روش،انجام کلیه فعالیتهای مربوط به اجرای عملیات ،طی مبادله موافقت نامه ،به واحدی بنام پیمانکار واگذار می شود و پیمانکار،راساً مسئولیت پیشنهاد قیمت برای اجرای کار و راه اندازی و تحویل آنرا بعهده داشته و کار را تحت مدیریت و مسئولیت خود اجرا و تحویل می نماید.عمده ترین و عمومی ترین روش اجرای پروژه ،روش پیمانی است.
- انواع قراردادهای پیمانکاری در اجرای پروژه ها
الف)روش قرارداد پیمان براساس فهرست بها:
در این روش شخصاً و جزئیات کار با توجه به نقشه های اجرائی تعیین شده و مقادیر کار(حجم کار)مشخص می شود.سپس فهرست مقادیر و بهای واحد عملیات مربوطه در شرایط مختلف (فهرست بها)با توجه به مشخصات فنی در فصلهای جداگانه تهیه می شود.جمع مبلغی که مشخص شد،مبلغ کل قرارداد به روش فهرست بها می باشد.
ب)روش قرارداد پیمان براساس مبلغ مقطوع:
در این قرارداد که قرار داد با قیمت ثابت نامیده می شود یک قسمت کلی قبل از انجام تشریفات توافقنامه ،برآورد و مشخص می گردد و کار بصورت کلی با قسمت تعیین شده به پیمانکار واگذار می شود.
ج)روش قرارداد پیمان بر اساس پیمانکاری مدیریت:
در این روش که به روش مدیریت پیمان معروف است شخصیتی حقوق به نمایندگی از طرف مجری پروژه یا طرح،مسئولیت برنامه ریزی ،کنترل و هماهنگی پروژه و مراحل اجرایی آن را بر عهده دارد.مدیریت پروژه وظایف خود را در چارچوب قوانینی که به تایید مجری رسیده است انجام می دهد در این روش پرداخت به پیمانکار مدیریت پیمان معمولاً براساس درصد معینی از کلیه مخارج است.
هـ)روش قرارداد پیمان براساس کلید در دست:
در این روش کلیه مسئولتهای پروژه بر عهده پیمانکار اصلی است.بعد از تکمیل پروژه،کارفرما فقط با چرخاندن یک کلید می تواند بهره برداری از تسهیلات اجرا شده را آغاز نماید.
د)روش قرارداد پیمان براساس کلید در دست:
در این روش کلیه مسئولیتهای پروژه بر عهده پیمانکار اصلی است بعد از تکمیل پروژه ،کارفرما فقط با چرخاندن یک کلید می تواند بهره برداری از تسهیلات اجرا شده را آغاز نماید.
د)روش قرارداد پیمان براساس احداث،بهره برداری و انتقال(b.o.t)
در این روش امتیاز توسعه و بهره برداری از یک پروژه بخش دولتی برای مدتی شخصی به یک شرکت تحت عنوان شرکت توسعه پروژه واگذار می شود این شرکت تامین مالی برای پروژه را فراهم آورد و سپس اقدام به طراحی و اجرای تسهیلات مورد نظر می کند سپس برای مدت توافق شده در قرارداد از کارخانه و تسهیلات مذکور بهره برداری نموده و پس از تحصیل در آمد معین شده در قرار داد در زمان مشخص آنرا به دولت واگذار می کند.این روش بعلت کمبود منابع دولتی برای سرمایه گذاری و نیز تفکر مدیریت بهره برداری بیشتر در بخش خصوصی از محبوبیت و مقبولیت فراینده ای در کشورهای در حال توسعه برخوردار است.
و)روش قرار داد پیمان براساس بیع متقابل
این روش نیز همانند روش b.o.t برای تامین منابع مالی پروژه ها مورد استفاده قرار می گیرد در این روش شرکت سرمایه گذار خارجی کلیه مراحل پروژه(طراحی و انتقال تکنولوژی،نصب و..)را برعهده دارد و پس از راه اندازی تحویل کشور سرمایه پذیر می شود شرکت سرمایه گذار اصل و فرع سرمایه گذاری و سود توافق شده آنرا از طریق خرید محصولات تولیدی،دریافت می کند.
ر)روش قرارداد پیمان احداث،انتقال و بهره برداریb.t.o)).
در این نوع قرار داد،سرمایه گذار خصوصی پس از احداث پروژه را به دولت منتقل می کند و حق بهره برداری به یک موسسه اجرائی (با عنوان نمایندگی)واگذارمی شود.سپس موسسه اجرائی اداره پروژه را در قالب یک قرار داد به سرمایه گذار خصوصی واگذار می کند تا هزینه های مربوط به اصل و فرع سرمایه گذاری را دریافت کند.
ز)روش قرارداد پیمان احداث،اجاره و انتقال (b.l.t)
در این نوع قرارداد،سرمایه گذار خصوصی پس از احداث،پروژه را به دولت واگذارمی کند.دولت نیز طی یک توافقنامه بهره برداری از پروژه را به سرمایه گذاری اجاره می دهد تا پس از انقضای مدت اجاره به مالکیت دولت برگردانده شود.
ظ)روش قراردادپیمان ساخت و انتقال(b.t)
در این روش سرمایه گذارخصوصی پس از احداث،پروژه را به دولت منتقل می کند.دولت نیز نسبت به پرداخت اصل وفرع سرمایه طبق قرار دادپیمان اقدام می کند.
ذ)روش قرار داد پیمان ساخت،تملک ،بهره برداری و انتقال (b.o.o.t)
در این روش سرمایه گذار خصوصی محصول را پس از ساخت،به تملک خود در آورده و بهره برداری می نماید بهره برداری تا دوره مشخص و کسب اصل و فرع سرمایه ادامه یافته و سپس به دولت واگذار می گردد.
م)روش قرارداد پیمان احداث،تملک و بهره برداری(b.o.o)
در این روش سرمایه گذار خصوصی پس از احداث پروژه را به تملک خود در آورده و از آن برای همیشه بهره برداری می کند اگر چه ممکن است طرفین در متن قرارداد پیمان گزینه های دیگری را برای بهره برداری و نگهداری پروژه توافق کنند.
- روشهای تامین مالی پروژه
نحوه تامین منابع مالی و تهیه بودجه مورد نیاز برای انجام پروژه،همواره یکی از مسائل پیشروی سرمایه گذاران می باشد.سرمایه گذاران می توانند منابع مالی پروژه را از دو طریق استقراضی و یا غیر استقراضی از منابع داخل کشور یا خارج از کشور تامین نمایند.
الف:روش استقراضی:
در این روش سرمایه گذارییا کشور سرمایه پذیر در واقع واحی را از موسسات داخلی و یا خارجی دریافت می کند و موظف است در سر رسیدهای مقرر،اقساط باز پرداخت اصل و فرع آنرا به موسسه وام دهنده بپردازد.در روش استقراضی وام دهنده هیچگونه ریسکی را نمی پذیرد.
الف-1)روش استقراضی از منابع داخلی:
مانند انتشار اوراق قرضه،وام از بانکها و موسسات مالی و اعتباری
الف-2)روش استقراض از منابع خارجی:
مانند فاینانس ،یوزانس،وامهای بین المللی و غیره
ب)روش های غیر استقراضی:
این روش در واقع روش سرمایه گذاری است که درآن تامین کننده منابع مالی پروژه با قبول ریسک پروژه،اصل و فرع سرمایه گذاری را از محل عملکرد اقتصادی پروژه انتظار دارد.
ب-1)روش غیر استقراضی از منابع داخلی مانند فروش سهام و یا سرمایه گذاری مستقیم سرمایه گذار
ب-2)روش غیر استقراضی از منابع خارجی مانند روشهای بیع متقابل،b.o.t سرمایه گذاری مستقیم شرکتهای خارجی و غیره
- عمده ترین روشهای مرسوم استقراضی
1-فاینانس:
در این روش مبلغ مشخص با توافق طرفین از یک کشور یا موسسه وام دهنده به کشور ویا شرکتهای آن قرض داده می شود و طی مدت زمان مشخص(معمولاً بین 10-5سال)باید اصل وام و سود مورد توافق بازپرداخت گردد.
2-یوزانس:
این روشض زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که کشور یا شرکت مربوطه توان پرداخت هزینه کالا یا خدمات و فن آوری را در حال حاضر ندارد و می خواهد هزینه های آن را در طول زمان و در آینده مشخص(معمولاً بین 2-1سال)پرداخت نماید.در این روش کشور دریافت کننده وام در قبال کالا خدمات و فن آوری های دریافتی برات مدت داری که توسط بانک مرکزی تضمین می شود و نیز تضمین های کافی برای اطمینان از بازپرداخت اصل وام و سود آنرا ارائه می دهد.
3- وامهای بین المللی:
این وامها از طریق،بانکها و موسسات بین المللی مثل بانک جهانی ،صندوق بین المللی پول،بانک توسعه اسلامی و دیگر موسسه های مالی ارائه می شوددر واقع این روش استقراض مثل روش فاینانس است لیکن وام دهندگان بر نحوه هزینه شدن آن ضوابطی را اعمال می کنند.
4- روش اعتباراسنادی(l.c):
در این روش دریافت کننده خط اعتباری،طبق قرار داد اجازه می یابد به اندازه مبلغ معینی از تولیدات و خدمات ارائه دهنده خطوط اعتباری استفاده نمایدوطبق قرار داد نسبت به بازپرداخت آن اقدام نماید.
- کنترل پروژه
کنترل پروژه به مفهوم نظارت،ارزشیابی،اقدامات اصلاحی و پیگیری،فرایند مستمر و منظمی است که مدیریت پروژه را از خاتمه پروژه بر طبق برنامه زمانی و بودجه تعیین شده و بطور کلی تامین کامل و بهینه هدفهای پروژه مطمئن می سازد نظارت موجب می شود نتایج حاصل از انجام فعالیت ها تهیه شود تا با مقایسه عملکرد و برنامه،میزان اانحراف مشخص شود سپس تصمیمات لازم و مقتضی اتخاذ گردد.
- فواید کنترل و نظارت در پروژه
1- جلوگیری از وقوع مشکلات و اثرات تخریبی بواسطه شناخت مسائل و مشکلات
2-شناخت فرصتها و موقعیتها برای تسریع در زمان انجام پروژه و یا کاهش هزینه ها و افزایش کیفیت پروژه
3- مستند سازی اطلاعات و نتایج جهت اقدامات بعدی
4- تحت کنترل قراردادن تغییرات در پروژه
نظارت،ارزشیابی و پیگیری را می توان به دو کفه ترازو تشبیه کرد که در یک سوی کفه برنامه ریزی و در کفه دیگر عملکردهای اجرای پروژه قرارگرفته است .شاقول ترازو و نقش کنترل و نظارت را بر عهده دارد که می توان بر مبنای عملکرد شاقول برنامه ریزی یا عملکرد را اصلاح کرد.لذا می توان گفت برنامه ریزی و اجرای پروژه شرط لازم جهت انجام پروژه است.لیکن نظارت،ارزشیابی و پیگیری،شرط کافی در رسیدن به تمامی اهداف پروژه می باشد.
- سازمان پروژه
سازمان بین المللی استاندارد(iso)،سازمان پروژه را سازمانی که اجرای پروژه را بر عهده دارد تعریف می کند و بین سازمان ایجاد کننده و سازمان پروژه فرق قائل است.
1- سازمان ایجاد کننده پروژه:سازمانی است که تصمیم به اجرای پروژه می گیرد .این سازمان ممکن است شامل یک سازمان مستقل،مشارکت،کنسرسیوم و غیره باشد.سازمان ایجاد کننده پروژه،پروژه را به سازمان پروژه واگذار می نماید.
2- ممکن است سازمان ایجاد کننده پروژه در حال اجرای چندین پروژه باشد که هر کدام از آنها به یک سازمان پروژه متفاوت واگذار شده است.همچنین ممکن است سازمان پروژه بخشی از سازمان ایجاد کننده پروژه باشد.
- b.o.t (build-operate-transfer)
- b.l.t (build lease transfer)
- b.t (build yransfer)
- b.o.o.t (build own operate transfer)
- b.o.o (build own operate)
- b.t.o (build transfer operate)
- l.c (documentary letter of credit)
اصول کنترل پروژه
الف- برنامه ریزی
مرحله اول:
مطالعه و شناسایی و جمع آوری اولیه اطلاعات شامل:
1) مطالعه مدارک و شناسایی وضع موجود پروژه، بحث و تبادل نظر و اخذ اطلاعات اولیه.
2) تهیه چارت سازمانی کنترل پروژه و گردش کار جهت کار برنامه ریزی و کنترل پروژه با توجه به چارت مربوط
3) طراحی فرمهای اولیه جهت کار برنامه ریزی
4) تهیه و اخذ آمارهای لازم مورد درخواست
مرحله دوم ـ قسمت اول:
تهیه چارچوب کلی برنامه شامل:
1) تفکیک پروژه به اهم فعالیتها و دسته بندی گروهی آنها به منظور تهیه برنامه های گروهی آنها برای تهیه برنامه های کلان و تفصیلی با توجه به اطلاعات فنی، مطابق نقشه ها و تبادل نظر مجری طرح و یا مسئول پروژه.
2) تخمین زمان های اجرایی برای فعالیتعهای بند(1) با توجه به منابع مورد نیاز و روش های تجربی ضمن تطابق با زمانهای کلی قرارداد.
3) تعریف ارتباطات منطقی بین فعالیتهای اصلی با هماهنگی دفتر فنی و یا مجری طرح.
مرحله دوم ـ قسمت دوم :
آنالیز احجام و منابع برنامه شامل:
1) تفکیک ریزتر فعالیتها در دسته های مربوط(دیسیپلین های اجرایی) در مرحله قبل به صورت تفصیلی و یا جزئیات اجرایی کامل تر با توجه به نقشه های فاز 2 اجرایی و مدارک و مشخصات فنی.
2) تهیه متره های یک از فعالیتهای بند(1) با هماهنگی د فتر فنی کارگاه(B.?.Q)
3) تهیه لیست مصالح و لوازم مورد نیاز استخراج شده از نقشه ها و مدارک فنی (M.T.?).
4) تهیه لیست ماشین آلات مورد نیاز و لیست نیروی انسانی وابسته به فعالیتها.
5) تهیه برآورد کلیه آیتم های متره شده در ردیف (2) با توجه به نوع قرارداد منعقده با هماهنگی دفتر فنی.
مرحله سوم:
تهیه برنامه تفصیلی با توجه به آنالیز منابع:
1) تهیه شبکه C.P.M جهت برنامه زمان بندی کلان "Master schedule " با توجه به بندهای (1) و (2) مرحله دوم ، قسمت اول.
2) تهیه شبکه C.P.M جهت تهیه برنامه زمان بندی تفصیلی اجرایی براساس اطلاعات تهیه شده مراحل قبلی و تعیین مسیر بحرانی و فعالیتهای بحرانی.
3) تهیه برنامه زمان بندی تدارکات پروژه شامل: مصالح، نیروی انسانی و ماشین آلات با توجه به اطلاعات تهیه شده مراحل قبل.
4) تهیه برنامه زمان بندی مالی( دریافت ـ پرداخت) پروژه.
5) درصد بندی کردن فیزیکی و ریالی فعالیتها و دسته بندی گروهی و تهیه منحنی های زود ترین و دیرترین "S " پیشرفت پروژه.
ب ـ کنترل پروژه
مرحله اول:
تدوین فرمت های کنترلی شامل:
1) تهیه فرم های کنترلی مطابق با برنامه های تهیه شده
2) کنترل روند گردش کار مطابق با چارت سازمانی و نیر کنترل لازم جهت تکمیل فرم های بند(1)
3) تهیه فرمت لازم جهت تهیه گزارشات پیشرفت ماهانه، هفتگی ، روزانه.
4) به روز نمودن برنامه های مبنا با توجه به اطلاعات و آمارهای اخذ شده توسط فرم های بند(1)
5) تهیه جدول خلاصه پیشرفت گروهای کاری و کل پروژه و گراف های مربوط(منحنی های پیشرفت)
مرحله دوم:
تدوین زمان های تحویلی و کنترل برنامه:
1) تعیین زمان و دوره های کنترلی برنامه ها با توجه به حساسیت پروژه با هماهنگی مجری طرح.
2) تعیین زمان و موعد تحویل فرم های تکمیلی برای قسمت های مختلف پروژه به همراه تأییدات لازم.
3) تدوین چک لیست و یا پانچ لیست برای گزارش عملکرد جهت دفتر فنی.
4) تدوین دستور العمل و فرمت مناسب جهت اتمام بعضی از فعالیتهای خاص به لحاظ کمی یا کیفی و یا احیاناً تست و تحویل ها.
مرحله سوم:
تجدید نظر در برنامه:
1) بازنگری کامل(Revision) برنامه های زمان بندی، تدارکاتی و مالی موجود در دوره های مشخص و تعیین کفایت زمان باقیمانده جهت تکمیل کار.
2) تعیین فعالیتهای باقی مانده و تعیین فعالیتهایی که از میان آنها قابلیت فشرده شدن را به لحاظ منطق اجرای کار ، تغییر روش اجرا، استفاده از ظرفیتهای بیشتر در اجرای فعالیتهای مزبور، تغییر روشهای فنی و اجرایی در صورت امکان،افزایش شیفت کاری، افزایش راندمان و ... به منظور بازنگری صورت می گیرد.
مرحله چهارم:
تحلیل وضعیت و ارائه راه حلها در کنترل پروژه:
1) تحلیل وضعیت پیشرفت و روند پروژه با توجه به گزارشات تهیه شده.
2) اجرایی تر کردن و مورد استفاده بهتر قرار دادن برنامه های زمان بندی و تدارکاتی و مالی جهت برنامه ریزی های کارگاهی و اعمال روش های مدیریتی کارگاهی نوین با استفاده از سیستم برنامه ریزی و کنترل پروژه.
3) ارائه راه حل ها جهت رفع مشکلات و تنگناها به روش های مهندسی و تحقیق در عملیات با همکاری مهندسین مقیم و اطلاعات اخذ شده توسط فرم های کنترل و برنامه های به روز شده.
4) نظارت عالیه کارگاهی به صورت مجزا توسط واحد برنامه ریزی و کنترل پروژه.
نظام برنامه ریزی و کنترل پروژه
1- تهیه روشهای هماهنگی فعالیتهای پروژه با همکاری و هماهنگی کارفرما.
2- تهیه برنامه جامع فعالیتهای کل پروژه با هماهنگی و همکاری کارفرما
3- همکای با کارفرما جهت اجرای سیستم کنترل پروژه و نظارت بر آن
4- کنترل وپیگیری واعمال تغییرات لازم در برنامه اجرایی براساس وقایع و رویدادهای مختلف در زمان اجرای پروژه و مقایسه با برنامه پیش بینی شده و تعییین انحرافات و تهیه گزارش
5- تهیه و تنظیم دستور جلسات و صورتجلسات مدیریت و هماهنگی پروژه
6- ایجاد سیستم کنترل پروژه برای کلیه فعالیتها و ارائه گزارش به کارفرما برای هر فعالیت با ذکر مشکلات کار
7- ارائه پیشنهادات برای تنظیم مناسب فعالیتها با برنامه کلی و ارائه گزارش آن به کارفرما
8- هماهنگی خدمات مهندسی / طراحی /اجرایی بخشهای مختلف پروژه
9- نگهداری و طبقه بندی مدارک ، مکاتبات و اطلاعات مربوط به پروژه
شرح وظایف تهیه اسناد مناقصه برای پیمانکاران داخلی
1- تهیه دفترچه ریزمتره فعالیتهایی که از طرف پیمانکار، برای هر پروژه تعریف شده می بایست اجرا شود.
2- قیمت گذاری برای هر یک از فعالیتهای پروژه با توجه به قیمت های متعارف روز و هزینه های پیمانکار به صورت برآوردهای نفر ـ ساعتی و یا وزنی
3- تهیه خلاصه مالی پیمان مشتمل بر قیمتهای تمام شده فعالیتهای موضوع پیمان و ضرایب افزاینده شامل:
- ضریب تجهیز و برچیدن کارگاه
- ضریب منطقه
- ضریب بالا سری
- ضریب صعوبت
- ضریب تعدیل( در صورت لزوم)
4- تهیه فرم پیمان ـ شرایط عمومی پیمان ـ شرایط اختصاصی پیمان ـ دعوتنامه شرکت در مناقصه ، شرایط مناقصه ، فرم های ضمانتنامه ـ تعهدنامه ـ برگ پیشنهاد قیمت
5- تهیه فهرست نقشه های اجرایی
6- تهیه فهرست بخشنامه ها و دستور العملها
7- تهیه برنامه زمان بندی کلی اجرای کار
مستند سازی و ثبت اطلاعات:
سیستم اطلاعات مدیریت پروژه شرکت آرتیم ساز با تهیه، گردآوری، ثبت و نگهداری اطلاعات مراحل مختلف پروژه و پردازش، طبقه بندی و تحلیل آنها و تهیه اطلاعات و گزارشهای لازم در تحقق اهداف پروژه بسیار موثر عمل می نماید.ازجمله مهمترین کارکردهای سیستم اطلاعات مدیریت پروژه، مستند سازی وثبت اطلاعات در مراحل مختلف دوره طول پروژه می باشد. در ادامه مزایای حاصل از نظام مستند سازی شرکت و انواع مستندات مربوطه در هر پروژه بیان می شود.
مزایای مستند سازی و ثبت اطلاعات:
احتیاط کردن و تدبیر لازم جهت ثبت و مستندسازی انواع اطلاعات در هر پروژه از نظر شرکت آرتیم ساز امری ضروری محسوب می گردد. برخی از مهمترین منافع حاصل از نظام مستد سازی از نظرشرکت آرتیم ساز را می توان به شرح زیر بیان نمود.
1- مستند سازی مناسب این امکان را برای استفاده کنندگان پروژه پدید می آورید تا بعد از تکمیل پروژه چگونگی اجرای پروژه را بررسی نمایند. به عبارتی این کار ممیزی پروژه را تسهیل میکند.
2- در هنگام اجرای پروژه همواره درسهایی آموخته می شود که ثبت و مستندسازی این آموخته ها گنجینه گرانبهایی از تجارب سودمند را جهت اجرای پروژه های بعدی فراهم می آورد. بدین ترتیب عملکردها با گذشت زمان کارآمدتر می گردد.
3- هرگاه مستندسازی به عنوان رویه ای ثابت در اجرای پروژه نهادینه شود، هنگام بورز مشکلات احتمالی، با رجوع به آن مستندات می توان به راحتی به جستجوی علل و عوامل اصلی پیش آمدن آن مشکل پرداخت.
4- مستند سازی پیوسته و همزمان با مراحل مختلف اجرای پروژه زمینه بروز اختلافات در زمینه ارتباطات کاری بین متولیان پروژه را از بین می برد.
5- با پیشرفت کار، پروژه قادر نیست تا این حجم عظیم اطلاعات را در ذهن خود نگهداری کند، بنابراین ثبت وضبط اطلاعات و بایگانی آنها از مفقود شدن اطلاعات مهم جلوگیری می کند.
6- همواره احتمال بروز مناقاشات و نزاع هایی بین طرفین درگیر پروژه، چه در هنگام اجرای پروژه چه پس از تکمیل پروژه وجود دارد. مستند سازی اطلاعات توسط هر یک از طرفین این احتمال را کاهش می دهد .
7- در صورت رخ دادن تغییر و تحول و جابجایی پرسنل پروژه ، امکان پیگیری کار را میسر می نماید.
8- مستند سازی همزمان ابزاری کارا برای مطلع نمودن قسمتهای مختلف سازمان پروژه از وضعیت پروژه بوده و تعدادجلسات مورد نیاز برای ایجاد ارتباطات شفاهی را کاهش می دهد.
9- ثبت اطلاعات جهت نظارت بر اجرای پروژه ابزاری سودمند است.در واقع با مستند سازی است که می توان با نظارت بر اجرای پروژه و انجام اقدامات و تصحیحات لازم، عملکرد پروژه را بهبود داده و در فرایندی به هنگام در جریان امور قرار گرفت.
10- ایجاد یک رویه مستند سازی معین، تمرکز بر روی جنبه های مهم پروژه را ممکن می سازد.
انواع مستندات
1- مستند سازی طرح:
برای تصویب نقشه های یک طرح، جلساتی با حضورمتولیان پروژه تشکیل می شود، هر یک از این جلسات و تصمیمات اتخاذ شده در آنها باید ثبت گردد. بعنوان یک اصول کلی در شرکت آرتیم ساز، تمام مستندات مرحله قبل از مناقصه حداقل باید تا تکمیل پروژه نگهداری شوند، این موارد شامل نقشه های مقدماتی، صورتجلسات، ضمیمه برای پیمانکاری، تخمین وتمهیدات می شود.
با پیشرفت پروژه، گاهی نقشه های طرح مورد تجدید نظر قرار می گیرند. در چنین شرایطی تحولات تدریجی نقشه ها پیگیری می شوند و دقیقاً مشخص می شود که چه چیزی تغییر یافته است.
2- گزارشات و اسناد روزانه:
یکی از مهمترین مستندات در پروژه ها گزارش روزانه است. در این گزارش مواردی همچون مکان کار، کار انجام شده، کارکنان مورد استفاده، ساعات کاری، تجهیزات مورد استفاده، شرایط جوی و هر حادثه یا مشکل احتمالی ذکر می شود. این گزارشات باید دارای تاریخ و امضاء باشد.
این اطلاعات جزیی، در مواردی به کمک مدیر می آیند، نخست، مدیر نیاز دارد که پیشرفت کار را در مقیاسه با برنامه زمانی پیگیری کند. بدون ثبت کار روزانه، لازم است که هر روز با بازدید از کارگاه، میزان کار انجام شده را برآورد کند، پس راحت تر و دقیق تر آن است که این اطلاعات روزانه ثبت شوند. اگر زمان بندی CPM مورد استفاده باشد، آنگاه در گزارش کار روزانه تنها فعالیتهای مشخص موجود در برنامه ریزی آن روز آورده می شود. این کار از پیش آمدن ابهام در مورد کاری که انجام شده جلوگیری نموده و به هنگام سازی برنامه زمانی را تسهیل می کند.
در یک گزارشات روزانه ممکن است که فرمهایی طراحی شود، اما این کافی نیست. کلیه کارکنان باید درقبال نحوه استفاده از این فرمها و هدف آنها توجیه شوند.
هنگامی که گزارشات آماده می شوند، مدیر بابررسی آنها سعی در برآورده نمودن احتیاجات می نماید.این مطلب در زیر عنوان دستور العملهای رویه بیشتر مورد بحث قرار خواهد گرفت.
چه در گزارش روزانه و چه در سایر فرمها، باید اطلاعات تجهیزات پروژه و استفاده از آنها ثبت شود. این امر هم برای کارفرما و هم برای پیمانکار حائز اهمیت است.
3- اطلاعات هزینه ای:
مشخص است که کلیه اطلاعات مربوط به هزینه از اهمیت خاصی برخوردارهستند. این پرونده های اطلاعاتی مشتمل بر فاکتورها، سفارشات خرید، حسابهای پرداختی، صورت حقوق بگیران و درخواستهای تغییر می باشد.
4- دستورالعمل رویه های پروژه:
مدیر باید از همان آغاز پروژه، به نگهداری اطلاعات توجه نموده و برای آن برنامه ریزی و طراحی کند. یک روش موثر جهت طراحی اطلاعات مدیریت و نیز برای اجرای آن، تهیه یک دستور العمل رویه ها برای پروژه می باشد. این دستورالعمل دقیقاً رویه هایی را که باید در پروژه دنبال شوند را مشخص می کند.
هر پروژه دستور العمل مختص به خود را دارد. مدیر پروژه باید برای تهیه دستور العمل احساس مسئولیت کند. در دستورالعمل موارد مختلفی را می توان مدنظر قرار داد.مواردی همچون:پروژه شامل چه چیزهایی است،استفاده کننده ها، هدف دستورالعمل و ....
رویه ثبت اطلاعات:
فرایند ثبت اطلاعات نمی تواند بدون برنامه ریزی و طراحی انجام شود. پروژه باید اجزای مختلف اطلاعاتی را شناخته و از میان آنها تنها داده های کلیدی را ثبت و مشخص سازد که:
- چه نوعی از مستند سازی در سازمان پروژه باید انجام شود؟
- اطلاعات چگونه باید ثبت شوند؟
- اطلاعات ثبت شده به چه نحوی مورد استفاده قرار گرفته و بین چه کسانی تبادل می شود؟
قدم اول برای طراحی فرایند مستند سازی آن است که فهرستی از انواع اطلاعات لازم جهت عملیات جاری تهیه شود.. یک فهرست نمونه از اطلاعات لازم در اجرای طراحی پروژه می تواند به صورت زیر باشد:
الف) پرسنل روزانه
ب ) کار انجام شده روزانه
پ ) تجهیزات موجود در کارخانه
ت ) خلاصه مذاکرات حضوری
ث ) پرونده امور ساخت
ج ) مکاتبات
چ )درخواست اطلاعات
ح ) گزارشات صورت وضعیت
خ ) پرونده هزینه
د ) نقشه ها و تغییرات آنها
ذ ) شرایط جوی
ر ) مشکلات احتمالی
ز ) بازدید کنندگان از کارگاه
ط ) لیست کارکنان موظف
ظ ) یادداشت
ع ) گزارشات گواهی
غ ) بازرسی ها
ف )عکس ها یا فیلمها
ق )پیشرفت کار
م ) ارتباطات کارگاهی
در مرحله بعد هدف از ثبت اطلاعات مختلف را معین کرده، فرمتی برای ثبت برقرارنموده و بهترین شخصی که قادر به ثبت اطلاعات می باشد را معین می نماید. بعنوان مثال مدیری به مستند سازی کار روزانه نیاز دارد. این اطلاعات در بهنگام کردن پروژه و تعیین میزان تناسب صورتحساب دوره ای به او کمک خواهد کرد. در عین حال ممکن است از پیمانکاردست دو نیز برای ثبت همین اطلاعات درخواست شود. حال مدیر می تواند فرمت مناسبی برای ثبت اطلاعات مشخص کند. سرانجام او باید کسی را که اطلاعات را بازبینی می نماید ، مشخص نموده وتعیین کند که این اطلاعات چگونه بایگانی و حفظ شود. در ضمن باید مشخص شود که چه کسانی رونوشت این اطلاعات را دریافت می دارند.
ازآنجایی که همین فرآیند برای پروژه های دیگری از ا ین نوع تکرار می شود، مدیر مربوطه می تواند سیستمهای برقرار شده در پروژه های قبلی را در پروژه های جاری نیز بکار گیرد. البته با بیشتر شدن تجارب، رویه ها تغییر نموده و بهبود می یابند تا با نیازهای جدید سازگار باشند.
نظام مدیریت مستندات
سیستم مدیریت مستندات در برگیرنده موارد زیر است:
- مستندات مربوط به مشخصات پروژه، پیمانکاران واحدهای درگیر، زمان و هزینه پیش بینی شده ، شیوه اجرایی، اهداف و مقاصد
- پیگیری زمانی گردش مستندات میان ارکان مختلف در گیر در پروژه و نگهداری سوابق از مستندات
- اطلاعات مربوط به ماتریس مسئولیت پروژه از جمله اطلاعات ساختار سازمانی اجرای پروژه، ساختار دسته بندی کارهای پروژه، نوع مسئولیتهای هر واحد اجرایی در مقابل بسته های کاری
- اطلاعات مربوط به ماتریس مسئولیت( مشابه فوق) در مورد رویه ها و دستور العملهای متناظر با مسئولیتهای مختلف افراد در مقابل تهیه برنامه زمانبندی، تصویب آن، تخصیص و به کارگیری منابع، تخمین های زمانی و هزینه ها و ....
- اطلاعات و تصمیمات جلسات هفتگی پروژه در تمام سطوح( مدیریت عالی ، مدیریت عملیاتی)
- اطلاعات مربوط به چک لیستها از جمله چک لیست تعریف پروژه، شروع کار، فعالیتهای مهندسی و....
- اطلاعات مربوط به کلیه وقایع کلیدی در پروژه، تصمیمات خاص، مشکلات اجرایی و بطور کلی اطلاعات اجرایی پروژه از آغاز تا پایان
سیستم گزارش دهی:
با در اختیار داشتن امکانات نرم افزاری مناسب، علاوه بر گزارشات متداول مورد نیاز بصورت از پیش تعریف شده، قادر به تولید انواع گزارشات مورد نیاز کارفرمایان محترم است. به هر حال انواع گزارشاتی که در این سیستم گزارش دهی جای می گیرد، عبارتند از:
- شزارشات مربوط به وضعیت پیمانکاران،وضعیت عملکرد،سهم مالی،تغییرات درخواستی،میزان پیشرفت فعالیتها(پروژه مرتبط)
- گزارشات مربوط به وضعیت مدارک و مستندات موجود در پروژه،تصویب یا ابلاغ آنها،آخرین نسخ و ...
- گزارشات مربوط به وضعیت کار مهندسی، میزان پیشرفت، نقشه ها و مدارک تکمیل شده و ...
- گزارشات مربوط به راندمان و کارآیی عملکرد پروژه و شاخص کارآیی زمان و هزینه
- گزارشات مربوط به ارزش حاصله و اطلاعات پیش بینی زمان و هزینه تا ختم پروژه
- گزارشات مربوط به کارهای لازم الاجراء در مقاطع زمانی مختلف به تفکیک پیمانکاران و واحدهای خودی - گزارشات مربوط به آخرین وضعیت مدارک و مستندات، تغییرات اعمال شده و سوابق آنها و .....
مهندسی ارزش عبارتست از یک روش گروهی ساختار یافته بر اساس عملکرد پروژه که سعی در حل مسائل و کاهش هزینه های زمان سیکل دارد. گروه مهندسی ارزش از طریق اعمال فنون و تکنیکهایی به یک طرح رسمی و فرمان برای کار دست می یابد. با استفاده از این تکنیکها تیم مهندسی ارزش، گروهی عملکردهای پروژه ، محصولات یا فرآیندها را مشخص کرده و مدلسازی می کند. تیم مهندسی ارزش بخشهای مربوط به بهبود ارزش و زمینه های مناسب برای بهبود را در پروژه شناسایی کرده و با استفاده از تفکر خلاق، آلترناتیوهای ارائه شده توسط اعضا، گزینه های مساعد برای بهبود ارائه می شوند.
اجرای سیستماتیک تکنیکهای شناخته شده که عملکرد محصول یا خدمات را شناسایی می کند، به تعیین ارزش این عملکردها منتهی شده و سپس، مناسب ترین راه حل را در راستای کارکردهای لازم برای برآوردن عملکردهای مورد نیاز در پایین ترین سطح هزینه های کلی زمان سیکل را ارائه می دهد. به طور کلی در مهندسی ارزش تغییر از ارزش سازنده گرا به مشتری گرا به عنوان پیش فرض قرار گرفته است.
افزایش قیمت انرژی و رقابت شدیدی که در بازار بین محصولات وجود دارد و از طرفی پیچیده تر شدن نگرش مشتری ها به محصول و انتظارات مختلف آنها، مدیریت طرح و محصول را با معضلی اساسی و حساس روبرو ساخته است. استراتژی های کاهش هزینه برای رسیدن با بازار رقابت، در مقابل حفظ و افزایش کیفیت محصول، معضل بزرگتر و پیچیده تری را مطرح می سازد. همچنانکه تکنولوژی پیچیده می شود، مسائل انسانی و مدیریت نیز دچار پیچیدگی خاص می گردد؛ بنابراین توجه به رویارویی با چالشهای واقعی، خلاقیت و نوآوری را در طراحی محصول, فرآیند و ارزیابی ها ایجاد می کند.
مهندسی ارزش ابزاری است که تصمیم گیرنده می تواند برای قسمتی از این چالشها پاسخی درخور و مناسب تهیه کند، با کاربرد مهندسی ارزش می توان با حفظ کیفیت هزینه ها را کاهش داد.
V.E. و مفاهیم اولیه آن نخستین بار در سالهای دهه چهل در دنیای غرب به ویژه آمریکا در بخشهای تولید و بازاریابی پایه گذاری شد، در این سالها مفهوم V.E. در شناخت و کاربرد تکنیکهای خلاق در کاهش هزینه های کالا، پروژه و خدمات بدون کاهش سطح کیفیت، عملکرد یا جذابیت محصول در بازار است و قابلیت رقابت آن را بهبود می بخشد.
واژة مهندسی ارزش نخستین بار از سوی " مایلز " برای توضیح تکنیکی که وی در شرکت " جنرال الکتریک " در طی جنگ جهانی دوم به کار برده بود، استفاده شد. تکنیک یاد شده در شرایطی پدید آمد که کمبودهایناشی از جنگ، جستجوی مصالح جایگزین در محصولات را الزام می نمود؛ اما به سبب جنگ این مصالح بت همان مشخصات یاد شده مشابه یافت نمی شد. از این رو به جای مصالح جایگزین، روش جایگزین برای تأمین کارکرد اجزا، مورد توجه قرار گرفت. بعدها معلوم شد که فرآیند تحلیل کارکرد به تولید محصولات ارزان تر، بدون کاهش کیفیت می انجامد. هستة اصلی کار " مایلز " تعریف کارکردهایی بود که خریدار از تولیدات انتظار داشت. این کارکردها در عباراتی با یک فعل و یک اسم تعریف می شوند. سپس کارکردهای تعریف شده با کمترین هزیه ممکن برای دستیابی به آنها و این ارزیابی برای یافتن جایگزین هایی که همان کارکرد را تأمین می کنند، نیز به کار می رفت.
حال با مثالی درباره جدار موتور الکتریکی موضوع را بررسی می کنیم :
جدول 1 : تعریف کارکردردیف |
فعل |
اسم |
1 |
جدا کردن |
اشیاء |
2 |
امکان پذیر کردن |
تهویه |
3 |
آسان کردن |
تعمیر |
4 |
راضی کردن |
خریدار |
این کارکردها با انتخاب ارزان ترین حالت ممکن، به صورت زیر سنجیده شدند :
ü کارکرد جداکردن با هزینه ورقه آهنی که برای پوشش موتور به کار می رفت، ارزیابی شد.
ü کارکرد انکان پذیر کردن تهویه بر اساس هزینه اضافی برای ایجاد سوراخهایی بر روی ورقه آهنی ارزیابی شد.
ü آسان کردن تعمیر با افزودن هزینه گره فلزی برای باز کردن جدار فلزی ارزشیابی شد.
ü هزینه رنگ کردن فلز به عنوان عامل رضایت مشتری ارزیابی شد.
ردیف |
فعل |
اسم |
ارزان ترین روش دستیابی به کارکرد |
کمترین هزینه دستیابی به کارکرد |
1 |
جدا کردن |
اشیاء |
جدار فلزی |
0.15$ |
2 |
امکانپذیر کردن |
تهویه |
سوراخ روی فلز |
0.5$ |
3 |
آسان کردن |
تعمیر |
گیره فلزی |
0.10$ |
4 |
راضی کردن |
خریدار |
رنگ کردن |
0.20$ |
جمع هزینه دستیابی به همه کارکردها : 0.50$ |
در ادامه این فرآیند، " مایلز " کمترین هزینه ممکن برای ارزشیابی کارکردها را در این نمونه معادل 0.5 دلار برآورد کرد و آن را با کمترین هزینة واقعی برای درست کردن این قطعه که 4.75 دلار بود، مقایسه کرد. به روشنی آشکار شد که بسیاری از هزینه های یاد شده عملاً کارکردی را برآورد نمی کردند.
تعریف کارکرد، ارزیابی کارکرد و جایگزین یابی در مجموع، " تحلیل کارکرد" نامیده می شوند و این همان تکنیک اساسی است که بر پایة آن مهندسی ارزش شکل گرفته است.تحلیل کارکرد
گزینه یابی
ارزیابی کارکرد
تعریف کارکرد
طوفان اندیشه ها
کمترین هزینه دستیابی به کارکرد
فعل ـ اسم
برنامه کاری مهندسی ارزش :
برنامه کاری مهندسی ارزش آرایه ای از رویکردها و عملکردهای لازم برای بدست آوردن جواب مسأله می باشد . این برنامه از 7 فاز تشکیل شده است :
1 . فاز مبدأ : 1 _1 : سازماندهی در طول فاز 1 :
روند را با سازماندهی نیروی کار، مشخص کردن تصمیم گیرنده، انتخاب محدودة کار، تخصیص عملکرد به هر یک از اجزاو جهت دهی مطالعات آغاز کرده و بدین صورت به کار گروهی سامان می دهیم.
سؤالات کلیدی : 1- محصول یا خدمت مورد نظر کدام است ؟ ( تعریف دقیق هدف طرح )
2- هدف V.E. در رابطه با محصول یا خدمت مورد نظر چیست ؟
3- محدوده و حوزه مطالعه کجاست ؟
1 _ 2 : انتخاب پروژه :
پروژه تحقیقاتی V.E. باید برای افراد سیستم مهم بوده و یک نیاز واقعی باشد. به این ترتیب پروژه از حمایت مدیران بهره مند خواهد شد؛ بنابراین برخی معیارهای کلی باید در انتخاب طرح در نظر گرفته شود :
1- مسأله ای را حل کند.
2- احتمال موفقیت و اجرای آن خوب باشد.
3- اهدافش معتبر باشد.
4- برای مردم منطقة مورد مطالعه اهمیت داشته باشد.
5- قابلیت پاسخگویی داشته باشد؛ یعنی، پشتیبانی کننده یا تصمیم گیرنده پاسخگوی تغییرات باشد.
علاوه بر عوامل بالا یکی از معیارهای خوب در زمینه اثربخشی پروژه نسبت قیمت تمام شده محصول به کارایی و عملکرد آن است. در صورتی که این نسبت مقدار قابل توجهی داشته باشد، محصول مورد نظر کاندیدای مناسبی برای انجام مطالعات V.E. محسوب می شود.
1 _ 3 : تعیین تیم V.E. :
یک تیم خوب V.E. ، تیمی است که بین 3 تا 7 نفر عضو داشته باشد؛ در غی این صورت روابط بسیار پیچیده شده و گاه موجب از هم پاشیدن گروه می شود. در تعیین اعضاتیم باید به موارد زیر توجه شود :
1- گروه باید چند رشته ای باشد.
2- اعضای تیم از نظر سلسله مراتب سازمانی در یک سطح باشند تا امکان فشار همکاران یا سیاستمداران به حداقل برسد.
3- انتصاب یک تصمیم گیرنده واحد با رأی اعضا
4- آشنا بودن حداقل 1 یا 2 عضو تیم با فرآیند مهندسی ارزش
5- متخصص بودن حداقل یک عضو در زمینة محصول یا موضوع مورد مطالعه
6- اعضای تیم وقت کافی برای انجام کار را داشته باشند
7- اعضا قادر به طراحی و اجرا و علاقمند به ایجاد تغییر باشند
8- نسبت به پروژه تعهد و انگیزه داشته باشند.
1 _ 4 : تعیین مأموریت تیم و مستند سازی محصول :
برای ایجاد انگیزه و ثبات در فرآیند بهتر است مأموریت تیم در قالب یک تعریف خلاصه و مفید از آنچه که تیم عهده دار آن است ، بیان گردد و در واقع هدف تیم را از انجام چنین فرآیندی تعریف کند. در اخرین گام از فاز 1 یا فاز آغاز، باید اطلاعات جامعی در مورد محصول مورد بررسی، تعریف محصول به همان صورت که طراحی ، تولید و مصرف می شود، داشت. این امر می تواند منجر به حداقل شدن نظرات و عقاید شخصی در این رابطه گردد. در این بخش استفاده از نمودارها، نقشه های انفجاری، در صورت امکان تهیه عکس و فیلم بسیار مفید است.
2 . فاز اطلاعات :
2 _ 1 : تحلیل کارکرد ( تحلیل کیفی ارزشها ) :
در این فاز وظیفه هر یک از اجزای محصول را تعیین می کنیم؛ به این صورت که وظیفه را همانطور که فبلاً گفته شده، توسط یک فعل ( پاسخگوی چه می کند؟ ) و یک اسم ( جواب سؤال چه چیزی را ؟ ) تشریح می کنیم. اسم باید قابل اندازه گیری باشد و فعل قابل اثبات. ( به جدول 1: تعریف کارکرد مراجعه شود.)
یکی از روشهای شناخته شده و قوی در تحلیل کارکرد، روش سیستمهای تحلیل کارکرد ( FAST ) است. این روش امکان مرتب کردن تعریفهای دو واژه های کارکرد را به صورت سلسله مراتب مبتنی بر علت و معلول فراهم می آورد.
2 _ 2 : تحلیل سیستم بر مبنای وظیفه :
تعریف عملکرد : برای این منظور 40 تا 60 عمل مختلف که توسط خود محصول یا اجزا ان صورت می گیرد، تعریف می شود. در این مرحله به طور ساده و مکرر پرسیده می شود اینقطعه چه کاری انجام می دهد؟ و به طور خلاصه عمل هر یک از اجزا محصول یا فرآیند را که موجب هزینه ای می شود، تعریف می گردد. وقتی 40 تا 60 عمل تعریف شدند، تهیةنمودار FAST را با انتخاب بهترین تعریف برای محصول شروع می کنند و آن را در سمت چپ صفحه می نویسند. سپس اعمال پایه و اعمال پشتیبان تعیین می شوند. اعملا پایه آنهایی هستند که نمی توان آنها را تغییر داد و برای عمل مورد نظر مشتری لازمند؛ یعنی، اگر از محصول حذف شوند، هدف محصول برآورده نمی شود. اعمال فرعی که برای جلب رضایت مشتری و موفقیت محصول مورد نیازند، در تصمیم مشتری برای خرید محصول تأثیر تأثیر می گذارند و معمولاً حدود 75% هزینه را به خود اختصاص می دهند.
2 _ 3 : آنالیز اجبار :
هدف از این مطالعه آن است که ببینیم چه دلایلی باعث شده اند که از یک ماده یا طرح و روشی خاص برای محصول استفاده می کنیم و آیا این دلایل هنوز معتبرند یا خیر ؟
2 _ 4 : اندازه گیری ارزش ( تحلیل کمی ارزش ) :
الف ) تحلیل هزینة کارکرد به این پرسش اصلی V.E. پاسخ می دهد که چه هزینه ای دربردارد ؟ هزینه های این بخش به دو قسمت سخت، شامل هزینة مصالح و نیروی کار و نرم، شامل هزینه های دشواری کار یا خطر عدم موفقیت و نظایر اینها تقسیم می شوند.
برای تعیین هر یک از هزینه ها می توان میانگین هزینه های برآوردشده توسط تیم را درنظرگرفت :
%C = ( %C1 + %C2 + … + %Cn ) / n
%C = هزینة نسبی متوسط هریک از اجزا
%Ci = برآورد هزینة مصرف شده توسط تک تک اجزا
n = تعداد کل افراد رتبه بندی کننده هزینه ها
ب ) استخراج اهمیت یا بها : کارکردها از نظر بها و اهمیت نیز مطالعه می شوند. از اصطلاح بها ( Worth ) و روش تحلیل بها معمولاً در کنار اقلام سخت افزاری استفاده می شود. از طرف دیگر اصطلاح اهمیت و روشهای محاسبة آن غالباً به اقلام غیر سخت افزاری مربوط می شود.
بها با تکنیک مقایسة هزینة خارجی به این صورت تعریف و تعیین می شود : « کمترین هزینه ای که به طور یقین وظیفة مورد نظر را برآورده می کند و با مقایسة هزینة اجزا با هزینة اجزای مشابه خارجی که به طور یقین می تواند همان وظیفه را انجام ده، تعیین می شود. »
%I = ( %I1 + %I2 + … + %In ) / n
%I = اهمیت نسبی متوسط یکی از اجزا
%Ii = برآورد های انجام شده اهمیت توسط تک تک شرکت کنندگان
n = تعداد کل افراد رتبه بندی کننده اهمیت
تأکید بر این نکته ضرورت دارد که مقایسة کارکرد، چه برای بها باشد و چه برای اهمیت یا هزینه، باید در یک سطح از سلسله مراتب انجام شود؛ مثلاً در مورد پرگارالقا کردن گشتاور و جداکردن ساقها را برای محاسبة هزینه باهم مقایسه کرد. جداکردن ساقها در سطحی بالاتر قرار دارند و از چندین کارکرد مربوط به سطح پایین تر تشکیل می شود که یکی از آنها القای گشتاور است. اما جدار پایه ها را می توان با نگه داشتن علامتگذار و دیگر کارکردهای واقع در همان سطح مقایسه کرد.
ج ) تعیین شاخص ارزش : به محض آنکه هزینه و بها به دست آمد، از آنها برای تعیین شاخص ارزش استفاده می شود :
هزینة مطلق / بهای مطلق = شاخص ارزش
Value Index = %I / %C
شاخص ارزش عددی بدون بعد است که امکان مرتب کردن کارکردها یا اقلام را به شخص می دهد. به طور کلی شاخص ارزش بزرگتر از 1 ، نشانة ارزش خوب است و شاخص ارزش کوچکتر از 1 می تواند نشانة وجود کارکرد یا جزئی باشد که به اصلاح و تغییر نیاز دارد.
گاه برای بیان بهتر شاخص ارزش، وضایف اجزا را روی یک نمودار رسم می کنند که در آن محور افقی نشان دهندة هزینه و محور عمودی نشان دهندة سود است. به طور بدیهی خط 45 درجه، نقطة سر به سر سود مساوی هزینه را نشان می دهد؛ بنابراین تمامی نقاط پایین تر از این خط، کاندیدهایی برای بررسی و بهبود هستند.
باید توجه داشت این که کدامیک از اجزا را جهت بهبود انتخاب کنیم، بسیار مهم است. به دلیل اتلاف وقت، انرژی، هزینه و . . . ، انتخاب تمام اجزا در سیستمهای بزرگ غیر ممکن است. لذا باید اجزایی برای بهبود انتخاب شوند که بهترین بهبودها را برای ما ایجاد می کنند.
3 . فاز تغییر، خلاقیت، ارتقای ارزش :
مرحله نوآوری، بخش خلاق فرآیند مهندسی ارزش و گامی حیاتی در فرآیند طراحی است. فعالیتهای مربوط به این مرحله متوجه فراهم آوردن طرق جایگزین برای انجام کارکردها است. نیروی عمدة این مرحله در جهت پاسخگویی به این پرسشها هدایت می شود :
1- چه چیز دیگری این کار را انجام می دهد؟
2- چگونه می توان کارکردهای ثانویه را حذف کرد، اما همچنان کارکردهای اصلی را حفظ گردند؟
در حقیقت هدف از فاز خلاقیت، طرح و بیان ایده ها و راه حلهای گوناگون برای انجام هر عملکردی است که جهت بررسی انتخاب گردیده است. دو اندیشه و طرز تفکر موفق را می توان برای این فاز نام برد : اول آنکه قصد این فاز، تصویر راه های طراحی یک محصول یا ارائه خدمات نیست؛ بلکه ایجاد راه هایی است برای ادامة فعالیتهایی که برای مطالعه انتخاب شده اند. دوم آنکه خلاقیت فرآیندی است ذهنی که تجارب قبلی را در هم ادغام کرده، تجربه ای جدید به ارمغان می آورد.
مقصود آن است که ترکیبی تازه شکل گیرد تا عملی با هزینة کمتر و عملکرد بهتر به اجرا درآید.
روشهای زیادی برای ابداع و گردآوری آلترناتیوها وجود دارد که در شرایط گوناگون، بایستی روش مناسب را انتخاب کرد. برخی از این روشها عبارتند از :
× طوفان فکری
× تکنیکهای گره اسمی
× استفاده از چک لیست
× روش به کارگیری کاتالوگها
× روش تعیین خصوصیات
تجربه نشان داده است که در ابتدا روشهای ساده تر ( طی جمع اوری ایده های موجود ) مفیدتر است. هدف تمامی این روشها حذف تفکرات منفی، شکوفا کردن تفکرات سازنده و جلوگری از فرهنگها و عادتها قدیم است. به همین دلیل هنگام خلق ایده های جدید باید از هر نوع انتقاد خودداری شود و همة ایده های پیشنهادی لیست شوند.
4 . فاز ارزیابی :
در این فاز ایده های ایجاد شده در فاز خلاقیت مورد قضاوت و بازبینی قرار گرفته، تصفیه و در صورت نیاز ترکیب می شوند.
4 _ 1 : تحلیل کیفی ارزش گزینه های جایگزین :
مرحلة ارزیابی متضمن یک فرآیند گزینش است که در آن اندیشه های تولید شده در مرحلة نوآوری بررسی شده، تعداد کمی از آنها انتخاب می شوند. لذا آنها را با استفاده از روشهایی نظیر " پارتو " ( مرتب کردن ارزشی گزینه ها ) مورد بررسی قرار می دهند. اصل اساسی، روش رأی دهی پارتو است و چنین فرض می کند که حدود 80% ارزش یک فهرست اقلام تقریباً به 20% آنها داده می شود. بنابراین از هر رأی دهنده خواسته می شودکه 20% اقلامی را که به نظرش مهم می رسد، انتخاب کند. سپس با در نظر گرفتن بیشترین تکرار، گزینه های دارای ارزش بیشتر تعیین می شوند. در روش مرتب کردن ارزشی گزینه ها هریک از پیشنهادها روی کارت جداگانه تقسیم شده، سپس با تقسیات متوالی دسته بندی می شوند.
4 _ 2 : تحلیل کمی ارزش گزینه های جایگزین :
گروه انتخابی اقلامی که از پیش گزینش به دست می آید، برای انتخاب دو یا سه نامزد برای ادامة کار مورد ارزیابی قوی تر قرار می گیرند. برای تحلیل کمی ارزش می توان از همان روشهایی استفاده نمود که در تحلیل ارزش وظایف بیان شد؛ اما روش قوی تری را برای این کار توصیه نموده اند که به تحلیل معیارها پرداخته است. در این روش که برای ارزشیابی گزینه ها طراحی شده است، به هر یک از معیارها با خصوصیات وظیفه ها یک وزن اختصاص داده می شود. سپس در مورد هریک از گزینه ها نیز امتیاز هر معیار مشخص می شود. در حقیقت تحلیل معیار یک روش نمره گذاری ماتریسی است که به اختصاص نمره برای ارزیابی گزینه ها با توجه به شایستگی فردی آنها در مقایسه با مجموعه ای از معیارهای مهم برای مصرف یا کاربرد نهایی آنها به کار می رود. در نهایت با استفاده از رابطة زیر ارزش هر یک از گزینه ها محاسبه می شوند :
å ( S × W ) = å W
S : نشان دهندة امتیاز هر معیار
W : نشان دهندة وزن هر معیار
در پایان پس از این که تحلیل کمی ارزش گزینه های جایگزین انجام شد، گزینه های منتخب از لحاظ جنبه های امکان سنجی ( اقتصادی، فنی و . . . ) بررسی می شوند و تهایتاً گزارشی تهیه شده، به مدیریت و تصویب کنندگان تحقیق ارائه می شود.
5 . فاز بررسی و توسعه :
گزینه هایی که در فاز ارزیابی به عنوان راه حلهای عملی برای مسأله مورد توجه قرار گرفتند، در این فاز مورد بررسی قرار گرفته و راه حلهای عملی مورد توجه قرار می گیرند. این فرآیند شامل بررسی دقیق فنی، اقتصادی، امکان سنجی گزینه های منتخب و همچنین، احتمال موفقیت برای اجرا می باشد. تغییرات ایجاد شده به صورت ضربدری کنترل می شوند تا اطمینان حاصل شود که نیازهای مصرف کننده برآورده شده است. این امر برای اطمینان از طرح از نظر فنی و شرایط کیفیتی،قابلیت اطمینان، دوام، ایمنی لازم و . . . ضروری است.
از اهداف این فاز انتخاب و ارائه بهترین راه های ثانویه برای بهبود ارزش است. اطلاعاتی که توسط مدیر هر گروه ارائه می شود شامل اطلاعات تکنیکی، هزینه و جدول زمان بندی است که به صورت حرفه ای به طراح و مدیر پروژه اجازه می دهد که موارد را ارزیابی نموده تا به نتیجه دلخواه برسد. همچنین، از دیگر متخصصین مطمئن در صنایع دیگر نیز جهت مشاوره دعوت می شود. برای این فاز می توان مراحل زیر را برشمرد :
1- از راه حلی که دارای بیشترین ارزش است شروع نموده، سپس تجزیه و تحلیل سود و کاربرد نیازها شامل تخمین هزینه های اولیه، هزینة چرخة عمر، هزینه های ریسک و عدم اطمینان برشمرده در مورد راه حل ارائه شده را در نظر گرفت.
2- تجزیه و تحلیل سود اجزا باید در نظر گرفته شود.
3- برای هریک از راه های پیشنهادی اطلاعات فنی زیر گردآوری شود :
1_3 : نوشتن شرح طرح اولیه
2_3 : رسم طرح اولیه و راه حلهای ثانوی مورد نظر
3_3 : تهیة اطلاعات و داده های مربوط به هزینه و کارایی که به روشنی تفاوت بین طرح اولیه و راه حلهای ثانویه را مد نظر قرار داده باشد.
4_3 : زمان بندی
4- تهیه طرح اجرایی شامل برنامه زمان بندی مفروضات گروه و نیازهای مدیریت.
6 . فاز اجرا :
این مرحله با آماده سازی و ارائة توصیه های گروه مهندسی ارزش به مدیریت ارتباط دارد. گزارشی حاوی توصیف پیشنهادات و فهرستی از برنامه های پیشنهادی برای اقدامات اجرایی تهیه می شود. برای به حداقل رساندن نفی یا ردشدن گزارش باید نهایت دقت به عمل آید. برای این منظور چنانچه تصمیم گیرنده نهایی به عنوان یکی از اعضای تیم حضور داشته باشد، قبول تغییرات توسط وی ساده تر خواهد بود. در صورتی که امکان حضور تصمیم گیرنده به عنوان یکی از اعضای تیم وجود نداشته باشد، باید در فواصل زمانی معین وی را از نتیجة مطالعات آگاه نمود تا مقاومت وی در برابر تغییرات کاهش یابد.
در پایان تحقیق باید در صورتی که اجرای نتایج تحقیق به عهدة گروه دیگری باشد، تیم مهندسی ارزش باید نتایج تحقیق را به طور دقیق برای مجریان بیان کند و اعضای تیم علاوه بر ارائة گزارشهای مفصل برای کمک به اجرای نتایج تحقیق در دسترس باشند.
7 . فازممیزی :
برای اطمینان از نتایج ضروری است که تغییرات مهندسی ارزش را از طریق یک منبع مستقل ممیزی شود و تا زمانی که این عمل صورت نگرفته باشدف پروژه بسته نمی شود.
فرآیند ممیزی برای موفقیت مستمر برنامه های مهندسی ارزش سازمان ضروری است. مدیریت مسؤول انتصاب فرد یا افرادی برای این کار است.
اهداف ممیزی :
1- ارزیابی نتایج
2- تأیید نتایج در صورت نیاز
3- بررسی پروژه به منظور شناسایی مشکلاتی که به وجود آمده و توصیه های لازم برای تصحیح در پروژه بعدی.
نتیجه گیری :
مهندسی ارزش مجموعه ای از گامهای مرتبط و سازمان یافته است که می توان تعبیر فرآیند را به آن اطلاق کرد. فرآیند مهندسی ارزش به قصد شناسایی کارکردهای مهم یک محصول، خدمت و روش مناسب ایجاد آن کارکردها انجام می گیرد. هدف از اجرای مهندسی ارزش استفاده از راه حلهای خلاقانه برای کاهش در قیمت تمام شده محصول یا خدمت بدون واردشدن خدشه به مشخصات کیفی آن است.
در حقیقت در مهندسی ارزش، تغییر از ارزش تولیدکننده گرا به ارزش مشتری گرا به عنوان پیش فرض اصلی قرار گرفته است. این قابلیت مهندسی ارزش را به یک ابزار مدیریتی کارآمد در کسب موقعیتهای برتر رقابتی تبدیل نموده است.
تاریخچه
از سال 1961 که لارنس مایلز در کتاب ًروش های فنی تحلیل و مهندسی ارزش ً ، تحلیل ارزش را همچون دیدگاهی خلاق و سازمان یافته در جهت شناسایی و حذف هزینه های غیر ضروری ، تعریف کرد تا سال 1995 که ساکسنا و کریشنان کتاب ً مهندسی ارز ش در مدیریت پروژه ً را منتشر نمودند ، مهندسی ارزش به صورت یک روش فنی پذیرفته شده در فعالیتهای طراحی و اجرایی در بیشتر کشورها تثبیت گردید و رسمیت یافت ، به طوری که بسیاری از دست اندرکاران عرصههای اجرایی به ویژه طراحان ، پیمانکاران و کارفرمایان با مفاهیم و روش های فنی مهندسی ارزش آشنا شدند.
تحلیل ارزش به صورت یک روش فنی ویژه، در سال های پس از جنگ جهانی دوم در دستور کار قرار گرفت. کار طراحی و تدوین این روش به دستور هری ارلیکر معاون فنی بخش خریدهای شرکت جنرال الکتریک آغاز شد. وی معتقد بود که برخی از مواد و مصالح و طرحهای جایگزین که به طور ضروری و به علت کمبودهای زمان جنگ به کار گرفته میشدند دارای عملکرد بهتر با هزینه کمتر هستند. به دستور او در داخل شرکت و به منظور ارتقای کارایی تولید از طریق تامین مواد، مصالح و روشهای جایگزین برای مواد و مصالح پرهزینه، کوشش همهجانبهای به عمل آمد.
در سال 1947 این وظیفه برعهده لارنس مایلز مهندس ارشد شرکت جنرالالکتریک نهاده شد. مایلز با روشها و فنون موجود به پژوهش پرداخت و از برخی روشهای مرسوم به صورت تلفیقی با روش مرحله به مرحله خویش برای تحلیل ارزش بهره گرفت. مایلز که مبتکر و بنیانگذار مهندسی ارزش بهشمار میرود، یک روش رسمی را به اجرا درآورد که در جریان آن چندین گروه از کارکنان شرکت، عملکرد محصولات تولیدی شرکت جنرال الکتریک را بررسی میکردند. آنان به اتکای روشهای خلاق گروهی و بدون افت کارایی محصول، تغییراتی در محصولات شرکت بوجو د آوردند و هزینههای تولید را کاهش دادند. روش تحلیل ارزش به عنوان یک استاندارد در شرکت جنرال الکتریک پذیفته شد و به تدریج شرکتهای دیگر و برخی سازمان های دولتی نیز این روش جدید را به عنوان ابزاری برای کاستن از هزینههای خود به کار بستند . این روش جدید ، همان مهندسی ارزش بود.
مهندسی ارزش روایت موفقیتها
با آنکه اغلب روشهای به کار گرفته شده در آن روزها تازگی نداشت ، بهره گیری از فلسفه نگرش عملکردی ، کاری نو و بی بدلیل بود. در سال 1954 دفتر کشتی سازی نیروی دریایی، در سال 1956 سپاه اردنانس ارتش و در سال 1961 نیروی هواییی آمریکا به دنبال کاربست تحلیل ارزش و نتیجه بخش واقع شدن این روش در تقلیل هزینهها، به امکانات و تواناییهای بالقوه آن علاقمند شدند. عنوان ً تحلیل ارزش ً در این مرحله و به منظور تاکید بر جنبههای مهندسی به ً مهندسی ارزش ً تغییر یافت. در سال 1962 مک نامارا وزیر دفاع آمریکا، حیثیت و اعتبار خود را بر کار بست مهندسی ارزش متکی ساخت. مهندسی ارزش عنصر اصلی حرکت در جهت کاهش هزینههای دفاعی آمریکا شد. مک نامارا حرکتی بزرگ در طراحی و اجرای سیستمهای برنامه ریزی متکی بر شبکه- review tchnique -pert program evaluation and (روشهای فنی ارزشیابی و بازنگری برنامه) وcpm– critical path metpd – (روش مسیر بحرانی) ایجاد کرد و دستور داد تا این روشها در تمام برنامهریزیها و طراحیهای وزارت دفاع استفاده شود. پیش از آغاز استفاده از مهندسی ارزش در آئین نامه تدارکات نیروهای مسلح آمریکا، کاربرد آن در عرصه ساختمان و کارهای اجرایی بسیار اندک و اتفاقی بود. سپاه مهندسی ارتش آمریکا درنخستین دهه کاربرد مهندسی ارزش حدود 200 میلیون دلار صرفه جویی کرد، که بخش عمده این صرفه جویی نیز نتیجه ارزیابی دوباره پروژههای اصلی توسط خود این سپاه بوده است. در همان دوره بیش از 2200 پیمانکار برای کاستن از هزینهها به کمک مهندسی ارزش، پیشنهادهایی ارائه کردند که از آن میان 1400 پیشنهاد پذیرفته شد و معادل 7 میلیون دلار صرفه جویی گردید.
صنعت ساختمان تا سال 1972 به طور کلی، فقط تا حدودی به مهندسی ارزش ابراز علاقه کرده بود. در سال 1972 دوازدهمین کنفرانس سالانه ً انجمن آمریکایی مهندسان ارزش ً (Sive) بر کاربست تحلیل ارزش در صنعت ساختمان تأکید کرد. در سیزدهمین کنفرانس که در شیکاگو برگزار شد، بیش از نیمی از حاضران را معماران، مهندسان و پیمانکاران تشکیل می دادند. انجمن زمین شناسی آمریکا در مارس 1972، اعلام کرد که شرایط مربوط به مهندسی ارزش در اغلب قراردادهای معماری، مهندسی و مدیریت اجرا، گنجانده شده است. در سال 1974 به دعوت انجمن زمین شناسی آمریکا ً شورای سراسری مدیریت ارزش ً به منظور توسعه و هماهنگ سازی کوششهای مربوط به مهندسی ارزش، تأسیس شد. چهاردهمین اجلاس ً انجمن آمریکایی مهندسان ارزش ً که در سال 1973 به تشریح دستاوردهای مهندسی ارزش پرداخت، مشخص نمود که به ازای هر یک دلار سرمایه گذاری برای اجرای مهندسی ارزش چیزی حدود 53/4 دلار صرفه جویی در هزینه های اجرایی بدست آمده است، به نحوی که از زمان کاربست مهندسی ارزش در آمریکا تا سال 1973 معادل 8/1 میلیارد دلار صرفه جویی شده است. این صرفه جویی تا سال 1989 به بیش از 3/4 میلیارد دلار افزایش یافته است. بازده مهندسی ارزش از سال 1973 تا سال 1995 برای هر یک دلار هزینه سرمایه گذاری شده، مبلغی حدود 15 تا 30 دلار بوده است.
اجرای مهندسی ارزش
آنچه از تجربیات اجرای مهندسی ارزش تا کنون حاصل شده است، کشف و تدوین برخی مفاهیم و اصول بنیادی است که اساس رشد و تکامل روشهای مهندسی ارزش قرار گرفته است. این اصول بنیادی عبارتند از:
1- بهره گیری از کارشناسان چند تخصصی برای اعمال تغییرات
2- تکمیل تدریجی تغییرات از طریق مطالعه و بررسی عینی کار
3- بهره گیری از یک منطق اساسی برای طرح پرسشها
4- برنامهریزی انجام کار.
در طی چندین سال، روشهای فنی مهندسی ارزش همانند عرصههای کاربست آن، گسترش پیدا کرد. امروزه تحلیل یا مهندسی ارزش، رشته ای شناخته شده برای ارتقای ارزش تولیدات یا خدمات به شمار میرود. مهندسی ارزش، تلاشی است سازمان یافته که با هدف بررسی و تحلیل تمام فعالیتهای یک طرح، از زمان شکلگیری تفکر اولیه تا مرحله طراحی و اجرا و سپس راه اندازی و بهره برداری انجام میشود و به عنوان یکی از کارآمدترین و مهمترین روشهای اقتصادی در عرصه فعالیتهای مهندسی، شناخته شده است.
مهندسی ارزش در چهارچوب مدیریت پروژه، ضمن اینکه به تمام اجزای طرح توجه می کند، هیچ بخشی از کار را قطعی و مسلم نمیداند. هدف مهندسی ارزش، زمان کمتر برای رسیدن به مرحله بهرهبرداری بدون افزودن بر هزینهها یا کاستن از کیفیت کار است. افزایش پیوسته هزینههای اجرایی و توسعه روز افزون فن آوری، حذف آن بخش از هزینه ها را که نقشی در ارتقای کیفیت ندارند و از لحاظ اجرایی نیز غیر ضروری می باشند، الزامی ساخته است. کاربست مهندسی ارزش در پروژه های اجرایی با توجه به پیچیدگی کارها به ویژه در طرحهای بزرگ اجرایی، می تواند به ابزار بی چون و چرای مدیریت در کنترل هزینه ها تبدیل شود. هدف این روش، از میان برداشتن یا اصلاح هر چیزی است که موجب تحمیل هزینه های غیر ضروری می شود، بدون آنکه آسیبی به کارکردهای اصلی و اساسی طرح وارد آید.
مهندسی ارزش، مجموعه ای متشکل از چندین روش فنی است که با بازنگری و تحلیل اجزای کار، قادر خواهد بود، اجرای کامل طرح را با کمترین هزینه و زمان تحقق بخشد. هزینه طرح در این مقوله نه فقط هزینه های طراحی و اجرا بلکه هزینه های مالکیت شامل بهره برداری، تعمیر و نگهداری و هزینه های مصرف در سراسر دوره عمر مفید طرح را نیز شامل می شود. روشهای مهندسی ارزش می تواند موجب اصلاح و ارتقای کیفیت فرایندهای تولید صنعتی و انجام طراحی های جدید در هر مرحله از یک پروژه اجرایی گردد. برخلاف آنچه که در صنایع تولیدی مرسوم است و می توان یک روش اصلاحی را همواره در مراحل بعدی تولید یک محصول خاص نیز اجرا کرد، در پروژه های ساختمانی که هر سازه دارای شرایط ویژه ای است، حدود کاربست یک روش اصلاحی مهندسی ارزش، محدود به همان پروژه است گذشته از این، امکانات صرفه جویی در هزینه های یک پروژه اجرایی نیز در مراحل مختلف آن تفاوتهای بسیار پیدا می کند. با آنکه روش مهندسی ارزش را می توان در تمام مراحل یک پروژه اجرایی به کاربست، بیشترین مزایای آن زمانی حاصل می شود که در نخستین مراحل برنامهریزی و طراحی به کار گرفته شود. نوآوری و جنبه های کاربردی مهندسی ارزش، این روش را از روشهای سنتی و متعارف کاهش هزینه ها، متمایز می گرداند. روشهای سنتی کاهش هزینه ها، عموماً از تجربیات گذشته، نگرشها و عاداتی که جنبه تکرار به خود گرفته است، تبعیت می کند و اثری از خلاقیت در آنها دیده نمی شود. مهندسی ارزش برعکس، گردآوری اطلاعات، شناسایی عرصه های مشکل دار، پیشنهاد و تدوین روشها و طرحهای ابتکاری، پرورش اندیشه های نو و تدقیق همه جانبه دیدگاههایی را که قرار است توصیه شود، مطرح می سازد.
فرآیند مهندسی ارزش
فرآیندی منطقی و ساختار یافته است که در آن از یک گروه کارشناس چند تخصصی برای هدفهای زیر استفاده می شود:
1- انتخاب پروژه یا محصول مناسب برای تحلیل با توجه به زمان صرف شده برای مطالعه.
2- مشخص کردن و اندازه گیری کردن ارزش جاری یک پروژه و محصول یا اجزای تشکیل دهنده آن با توجه به عملکردهایی که نیازها، هدفها و خواستهای یک پروژه را برآورد می سازد.
3- تدوین و ارزیابی گزینه های جدید برای تخمین یا ارتقای کیفیت بخشهای وابسته با هزینه کمتر.
4- انطباق گزینه جدید با بهترین راه عملی کردن آن.
گروه مهندسی ارزش از طراحان، پیمانکاران، تحلیل گران ارزش و کارفرمای یک پروژه اجرایی تشکیل می شود. این گروه گرچه در کنار یکدیگر و در پروژه ای واحد کار نمی کنند اما از لحاظ موضوع به یکدیگر مربوط بوده و با زمینه های تخصصی مجموعه نیز آشنایی دارند. نقش گروه طراحی در کاربست موفقیت آمیز تحلیل ارزش، بسیار مهم است، زیرا بیشتر دست اندرکاران عرصه اجرایی بطور کامل به توانایی مهندسی ارزش پی نبردهاند و به بهره گیری عملی از روشهای فنی این تحلیل نپرداختهاند. تحلیل گر ارزش باید راههای متعادل سازی گروه را دریابد و با آنان همفکری و همدلی کند تا اعضای مجموعه به تفکر مهندسی ارزش نزدیک شوند. تحلیل گر ارزش باید با فراهم آوردن فرصت لازم برای یکایک افراد مجموعه، امکان ارائه دیدگاههای آنان را میسر سازد تا افراد بدون نگرانی از اینکه ممکن است اظهار نظر آنها چندان فنی و عملی نباشد، دیدگاههای خود را مطرح نمایند. گاهی بهترین و ارزان ترین راهحلها از پیشنهادها و دیدگاههایی که به نظر کم ارزش و سطحی می آیند، حاصل می شود. مهندسان مشاور در جریان طراحی و پس از ارائه طرح به سختی می پذیرند که ارزش داوری را که برای کار خود قایل اند ممکن است با روشهای فنی و عملی که گروه تحلیل ارزش ارائه می دهد، ناسازگاری داشته باشد. حال آنکه مشاور و طراح هر چند که باید از بیشترین داده ها و آمار موجود در طراحی خود استفاده کنند باز ممکن است به دلایلی، دسترسی به کلیه اطلاعات مورد نیاز برای تهیه مناسبترین طرح را نداشته باشند. گذشته از این، بیشترین اشکالات و نارساییهای طراحی در مرحله اجرا پیش می آید، در مرحله ای که بازشدن جنبه های مختلف کاری عوارض پنهان و ناشناخته کار را آشکار میسازد و شرایط جدیدی را به طرح تحمیل می نماید. مهندس مشاور باید ظرفیت سازگارپذیری روشهایی را که تحلیل ارزش ارائه می دهد با ارزش های داوری خود داشته باشد و تغییرات را به راحتی بپذیرد و تحمیل شرایط و ضرورتهای تحلیل ارزش را توهینی به مقام تخصصی خود تلقی ننماید. پیمانکاران، تقریباً همواره در حین اجرا با مسائل و مشکلات تازه ای روبرو می شوند که لزوم تغییرات در طراحی یا حتی بازنگری طراحی ضرورت می یابد با آنکه بیشترین موارد کاربست روشهای فنی تحلیل ارزش، در مرحله اجرا انجام می شود، باید پذیرفت که موفقیت کامل این کار به توانایی پیمانکاران مجرب برای مشارکت در تحلیل ارزش بستگی دارد. یکی از مشکلات کنونی در عرصه اجرایی، دوگانگی بین طراحی و اجرا است. به رسمیت شناختن توانایی های مدیر یا سرپرست کارگاه می تواند کاربست روشهای تحلیل ارزش را تضمین نماید. کارفرما مهم ترین و اصلی ترین جنبه مشارکت کار را در حلقه تحلیل ارزش به عهده دارد. پشتیبانی فعالانه کارفرما، ضامن موفقیت و مؤثر واقع شدن کار است. کارفرما برای آنکه تمایل لازم را برای انجام این پشتیبانی پیدا کند، باید با مسئولیت های مجموعه تحلیل ارزش و حدود آن مسئولیتها در چهارچوب ساختار حق الزحمه ای موافقت نامه طرح، آشنا باشد.
با توجه به اینکه بیش از 50 درصد از کل بودجه برنامه ریزی شده بیشتر کشورها صرف کارهای اجرایی می شود، از این رو مجریان طرحها و پروژه ها، متحمل هزینه های بس سنگینی می شوند. محدودیتهای مالی و قیمت های اجرایی که هر روز افزایش مییابند، بازگشت ارزش کامل پولی را که کارفرما هزینه می نماید و باید به دور از هر گونه هزینه های غیر ضروری باشد، به طورجدی مطرح ساخته است. مهندسی ارزش یکی از ابزارهای مؤثر برای دستیابی به اجرای طرحها با کمترین هزینه، همراه با اطمینان بخشی طرح، سودمندی، قابلیت تعمیر و نگهداری و حفظ جنبه های زیبایی کار است. مهندسی ارزش چون موجب کاهش هزینه های اجرایی و صرفه جویی در هزینه ها میشود، از این رو کارفرمایان تمایل دارند تا با پرداخت حق الزحمه جداگانه ای به تحلیل گران ارزش، همواره از حضور و تداوم فعالیت گروه تحلیل گر ارزش در کنار خود، بهره مند باشند. کاربست مهندسی ارزش که در ابتدا از آمریکا آغاز شد با تأخیر به سایر کشورها نیز انتقال یافت. کشورهای اروپایی، ژاپن و هند بعد از آمریکا بیشترین استفاده را از امکانات بالقوه مهندسی ارزش بردند و با تلفیق روشهای مهندسی ارزش در آمریکا با روشهای رایج در کشورهای خود، به صرفه جویی های قابل توجه ای دست یافتند. امکانات بالقوه کاربست مهندسی ارزش در طرحهای عمرانی، بیکران است. پیشگامان این روش، راه را علامت گذاری و مشخص کرده اند. کشور ما هنوز در ابتدای راه قرار دارد، کارهای بسیاری باید انجام شود تا بتوان گفت دست اندر کاران عرصه های اجرایی کشور ما نیز از فرصت هایی که توسط مهندسی ارزش در کاستن از هزینه طرحها و پروژه ها فراهم می شود، بیشترین بهره و فایده را خواهند برد.
مدیریت دانش سیستم بهینهسازی کسب و کار است که دانش لازم یک سازمان را به گونهای که عملکرد کارکنان و توان رقابتی آن را ارتقاء بخشد، شناسایی، کسب، و یا خلق کرده و به تسهیم آن در میان کارکنان کمک میکند تا در مسیر بالندگی سازمانی استفاده کنند، و با ارزشیابی مستمر آن کیفیت دانش را ارتقاء میدهد (برگرون، 1386 ،23). طبقاین تعریف باید مشخص شود " مدیریت دانش" اساسا رویکردی نظاممند، جهت اداره سرمایههای فکری و دیگر اطلاعات است که یک "مزیت رقابتی" را برای سازمان فراهم سازد. مدیریت دانش یک راهبرد بهینهسازی کسب و کار است و به تکنولوژی خاص یا منبع اطلاعاتی محدود نمیشود. در اکثر موارد، تنوع گستردهای از تکنولوژیهای اطلاعاتی که در ابتکار مدیریت دانش تاثیر بسیار دارند بکار میگیرد. تسهیم دانش یکی از شش فرایند اصلی مدیریت دانش است
تسهیم دانش عبارتست از یک مجموعه رفتارهایی است که تبادل اطلاعات یا کمک به دیگران را منجر میشود (کوننلی & کولووی، 2002،104). ادراک تسهیم دانش عبارتست از یک نیروی قطعی و مثبت درایجاد نوآوری سازمانها (کوننلی وکولووی، 2002،105). تبدیل دانش1، به مساله انتقال دانش ضمنی به درون پایگاه دانش سازمانی میپردازد که در آنجا میتوان آن را تحت مدیریت و مشارکت قرار داد. در غیراین صورت، این دانش کاملاً شخصی باقی میماند و انتقال آن بسیار دشوار خواهد بود. بدون سازوکاری جهت تسخیر و تبدیلاین دانش ضمنی به دانش ملموس و مشخص (یا دانش کانونی)، قسمت اعظمی از سرمایه دانش سازمانی هر روز بدون مصرف باقی میماند(رادینگ، 1383، 49و50). دانش، دانش میآفریند. همان فرآیندهایی که بهکارگرفته میشود تا دانشخلق، منتقل و بهکار گرفته شود، خود منتج به دانش جدیدی میشود. کاربر دانش را از پایگاههای اطلاعاتی مشکل/ راهحل به کار میگیرد تا مشکل مشابهی را که کمی با آن تفاوتدارد، حل کند. این راه حل موفق (که البته مستندسازی و ذخیره شده است) اکنون پایه دانش سازمانی را گسترش میدهد. به همین ترتیب، ایدههایی را میتوان در جلسات بحث و تبادل نظر مطرح کرد. تا ایدههای جدید منتشر شود، ایدههایی که برخی از آنها بینشهای جدید و با ارزشی ارایه میدهد که به دانش سازمان میافزاید(رادینگ، 1383، 52).
تسهیم دانش در سازمانها
سازمانها جهت استقرار مدیریت دانش به چالشهای زیادی نیاز دارند. در جدول مشوقهای تسهیم دانش در بخش خصوصی و دولتی مقایسه شده است. به اعتقاد یائو و همکاران (2007) در بخش خصوصی تسهیم دانش همیشه میتواند با استفاده از ابزارهای مالی و پاداش مورد تشویق قرار گیرد. اما در بخش دولتی چون با محدودیت مالی مواجه است و بوروکراسی به آن تحمیل شده است، تشویق به صورت گزینهای انجام میگیرد. برخلاف بخش خصوصی، کارکنان بخش دولتی برای جزئی ترین وظایف مانند پرکردن فرم دورنگار یا ثبت یک درخواست بایستی از کاغذ بازی بهرهگیرند. این امر میتواند مانع بهرهوری کارکنان شود و موجب ناکامی و نومیدی شده، ایجاد تمایل برای انجام پائینترین سطح مقتضیات شغلی در کارکنان را کاهش دهد.
جدول مقایسه مشوقهای تسهیم دانش در بخش خصوصی و دولتی(یائو و همکاران،2007)
عنوان |
بخش خصوصی |
بخش دولتی |
اهداف سازمانی |
بهبود فروش و سود |
ماموریت انجام و ارایه خدمات اجتماعی |
محدودیتهای اطلاعات |
دلایل رقابتی همچون حفاظت از اسنادتجاری و استراتژیهای کسب و کار |
امنیت ملی، پنهان کاری، توجهات قانونی و سیاسی |
هدف تسهیم |
کارآیی عملیاتی ، رشد فروش، صرفهجویی هزینه، نوآوری و سودهای گلوگاهی |
کاهش موانع بروکراتیک، ناامیدی اجتماعی و عدم رضایت کارکنان |
انگیزه تسهیم |
ارزیابی رسمی وابسته به شغل، واکنش در مقابل کم آموزی |
کمتر وابسته به ارزیابی عملکرد، و بیشتر داوطلبانه وبه پیش زمینه فرد مرتبط است. |
پیشبینی کنندههای تسهیم دانش در سازمان
تسهیم دانش را میتوان با رفتار شهروندی سازمانی یا رفتار سازمانی فوق اجتماعی مقایسه نمود. به زعم موتویدلو و بریف(1996) رفتار شهروندی سازمانی شامل اعمالی همچون کمک کردن، تسهیم کردن، بخشیدن و داوطلب شدن است. این گونه رفتارها همانند تسهیم دانش میتواند در فرد و یا تمامی سازمان هدایت شود. با این حال تسهیم دانش ضرورتاً مترادف با این سازه نیست و بین آنها تفاوتهای مهمی وجوددارد. در حقیقت تسهیم دانش غالباً موضوعی است در حیطه ساختارهای تشویقی مدیریتی و ساختارهای پاداش سازمانی در حالی که رفتار شهروندی سازمانی یک رفتار مازاد بر نقش افراد در سازمان است که به آن پاداش داده نمیشود(کوننلی،2000،71). برخی شاخصهایی که برای ارزیابی رفتار شهروندی سازمانی طراحی شدهاند، را میتوان برای رفتارهای تسهیم دانش نیز به کار برد. به هرحال، یافتههای پژوهشی مهمترین پیش بینی کنندههای تسهیم دانش را به شرح زیر مشخص ساختهاند:
1. جو تعامل اجتماعی
در یک سازمان کهدارای جو تعامل اجتماعی مثبت است، هم مدیریت و هم کارکنان بدون توجه به موقعیت سازمانی خود اجتماعی شده و مکررا با هم ارتباط برقرار می کنند(کوننلی،2000،73). بارلینگ و کلووی(2000) به اهمیت تعامل اجتماعی در ارتباط با تسهیم دانش اشاره کردند. مزایای یک جو تعامل اجتماعی مثبت در ارتباط با تسهیم دانش، شامل کارکنانی است که بیشتر برای همکارانشان دانشی هستند و یک منبع پتانسیل دانش برای آنها میباشند، به یکدیگر اعتماد زیادیدارند و در نتیجه تمایلدارند که دانش خود را با آنها به اشتراک بگذارند. برخی سازمانها ارزش تعاملات اجتماعی را درک کردهاند و فضایی را ایجاد نمودند که تعامل بین آنها افزایش یابد.
2. اعتماد
اعتماد برای تسهیم دانش مهم است. به همین دلیل در نحوه تبادل و تعامل به آن توجه شده است. از سوی دیگر دستیابی به منابع دانشی بحرانی مشخص، همانند اهداف سیاسی، اطلاعات حساس و شایعات سازمانی به هوش سیاسی و اقتضای اعتماد مورد نظر آنان وابسته است. اعتماد میتواند هم به سمت مدیران و هم به سمت همکاران هدایت شود و پیش نیاز تبادل در تسهیم دانش است. دریافت کننده دانش میبایستی بتواند به دقیق بودن اطلاعات اعتماد داشته باشد و فرستنده دانش نیز میبایستی مطمئن باشد که اطلاعات او به طور مناسب مورداستفاده قرار گیرد(بوچمن،1998). هم اعتماد و هم تلافی برای شبکههای اجتماعی مشخص که در تسهیم دانش بسیار مهم هستند، ضروری است(بورت،1992،95). یک محیط با اعتماد میبایستی هدایتگر تسهیم دانش باشد، چون بدون آن یک سازمان مجبور است مجموعه قوانینی را برای حکومت بر هر تعاملایجاد نماید. این بوروکراسی در حال رشد، زمان را کند میسازد و احتمال مشارکت کارکنان در تعاملات را کاهش میدهد. حتی شبکههای تسهیم دانش بین فردی نیز به اقتضای اعتماد فردی متکی هستند.
3. تعهد درک شده از مدیریت در قبال تسهیم دانش
تعهد رهبری به تسهیم دانش توسط مارتینی(1998) به عنوان یک عامل کلیدی قابل توجه مطرح شده است. البته،این حمایت و پشتیبانی میبایستی تشویق کننده باشد تا اجباری. میتوان به کارکنان پیشنهاداتی در مورد این که چه چیزی را و چگونه میبایست با همکارانشان تسهیم کنند، ارایه نمود اما تسهیم دانش نهایتاً برعهده خود آنهاست. به زعم کلووی و بارلینگ، تسهیم دانش میبایست داوطلبانه باشد. در حقیقت زمانی که به کارکنان رده پائین تر دستور داده میشود که اطلاعات خود را به سطوح بالاتر خود درمیان بگذارند، یک فرهنگ ازبین برنده اطلاعات به دلیل دخالت مدیریت حادث میشود(داونپورت،1994،45). تاثیر حمایت شدید مدیران از طرحهای دانشی دگرگونساز، برای موفقیت این طرح ها انکار ناپذیر است. داونپورت و پروساک(1379) القای "پیامهایی مبتنی بر حیاتی بودن مدیریت دانش و یادگیری برای توفیق سازمان" را یکی از انواع حمایتهای مدیران ارشد میدانند. سازمانهای یادگیرنده نیازمند تعهد، الگوسازی و مشارکت همه رهبران خود هستند (مارکوارت ،1386،32).
4. ساختار پاداش
کلووی و بارلینگ (1999) توصیف کردند که برایاین که کارکنان دانش خود را تسهیم کنند، میبایستی برای انجام آن پاداش بگیرند. یک سازمان جمع گرا عموماً پاداشهایی برابر برای تمامی افراد در نظر میگیرد. در صورتی یک سازمان فردگرا ترجیح میدهد پاداشی را منصفانه تخصیص دهد. فقدان پرداخت برای رفتار مناسب تسهیم دانش ممکن است آسیب کمتری نسبت به پاداشهای رفتارهای نامناسب انباشتن دانش داشته باشد.
یک سیستم پاداش که افراد را به وسیله موفقیتهای فردی ارتقا میدهد، یک خروجی خطرناک دارد. شهرت هر بازرگان و ارزشی که برای شرکت دارد براساس سود و ضررهای اوست (مارشال،1996،25). ممکن است این موضوع براین حقیقت استوار باشد که معلمان برای طرحهای درسی خود نه ارزیابی میشوند و نه به آنها پاداش داده شده است. آنها ممکن است تسهیم طرحهای درس خود را به عنوان یک راه برای نشان دادن شایستگیهای حرفهای خود به سایر همکاران انتخاب کرده باشند(کوننلی،2000،15). بنابراین، نیازی نیست که تمام مشوقها مالی و پولی باشند.
5. تکنولوژی (فناوری)
بسیاری از سازمانها در تلاشند تسهیم دانش را ارتقاء دهند. یک مخزن دانشایجاد میکنند که کارکنان به طور الکترونیکی تجربیات خود را در ارتباط با سازمان به گونهای که سایر افراد بتوانند از آن استفاده کنند، تسهیم میکنند. برخی تکنولوژیها که برای تسهیل تسهیم دانش طراحی شدهاند، سودمندیهای مشخص دارند. ارتباطات حتی در یک پراکندگی جغرافیایی زیاد نیز میتواند به طور لحظهای برقرار گردد. این نوع تکنولوژی ها برای کارکنان پر مشغلهای که ترجیح میدهند از تعامل چهره به چهره دوری کنند، به ویژه تعامل با افرادی که به خوبی نمیشناسند، بسیار مناسب است. آغاز استقرار نظام تسهیم دانش، می تواند تکنولوژی باشد. تکنولوژی نشانهای قابل رویت از تعهد مدیریت به تسهیم دانش است (کوننلی،2000). برخی استراتژیهای سازمانی تکنولوژی جدید را به عنوان بهترین راه بهبود تسهیم دانش در نظر میگیرند (فاهی و پروساک،1998، 273). بسیاری از مدیران هنوز اعتقاد دارند که اگر در ابتدا تکنولوژی درست برپا گردد، به تبع آن تسهیم دانش مناسب نیز صورت میپذیرد. در حقیقت شوق برای تسهیم دانش در بسیاری سازمانها براساس خدمات اطلاعاتی و بهطور خاص اکتساب نرم افزار اطلاعاتی جدید است (داونپورت،1992،211).
6. تفاوت در موقعیت سازمانی
امروزه بحث میشود که چگونه تفاوتهای موقعیتی میتواند مانع از تعامل اجتماعی بین اعضای سازمان در سطوح مختلف سازمانی باشد (کوننلی،2000،211). افراد به طور ویژه بدون تفاوت در موقعیت سازمانی یا سازوکارهای پاداش، میتوانند دانش خود را به عنوان یک راه نمایش شایستگیهای خود به همکاران تسهیم نمایند. کارکنان سطح پائینتر ممکن است دانش خود را با افراد سطح بالاتر برای جلب حمایت تسهیم کنند. با این حال کارکنان سطح بالاتر ممکن است با همکاران جدیدتر بیشتر تسهیم دانش کنند. زیرا آنها هیچ رقابتی بین دو طرف احساس نمی کنند و یا به علت نیک اندیشی این کار را انجام میدهند. کارکنان ممکن است به سهولت و براساس تفاوتهای موقعیتی که مرتبط با ارشدیت نیست، بی درنگ به سایرین کمک کنند که این موضوع به راحتی برای سایر کارکنان قابل رویت است. در مقابل، در یک سازمان سلسله مراتبی، افراد ممکن است در فکر واندیشه جایگاه خود در سازمان باشند و رفتار خود و تعاملاتشان را با جایگاه سازمانی خود انطباق دهند. سازمان ممکن است لایه لایه باشد و افراد تنها با همکاران هم سطح خود گفتگو کنند. یک فرهنگ فاصله قدرتی کمتر ممکن است افراد را به تسهیم دانش با دیگران در طبقات مختلف تشویق نماید. در حالی که اگر فاصله قدرت زیاد باشد، چنین فرهنگی ممکن است مانع تسهیم دانش شود.
7. اندازه سازمان
سرنکو و همکاران(2007)، در یک بررسی بهاندازه سازمانی و جریان دانش پرداختند. آنها پیشنهاد کردند که با افزایشاندازه سازمان اثربخشی جریانات داخلی دانش بهطور چشمگیری تقلیل مییابد. کوننلی و کولوی در سال 2002 با توزیع 126 پرسشنامه دریافتند که عوامل سازمانی از قبیل ادراک کارکنان و پشتیبانی مدیریت برای تسهیم دانش،اندازه سازمان و تکنولوژی بهاندازه عوامل فردی از قبیل سن، جنسیت و پست مورد تصدی روی ادراک کارکنان از فرهنگ تسهیم دانش موثر هستند.
مدیریت دانش مفاهیم و زیرساختها
دانش
چیست فرانسیس بیکن فیلسوف انگلیسی در چهار قرن پیش گفت): دانش قدرت
است).شرکت هانیزکم کم به ارزش دانایی پی برده اند.سالها که در شرکت های
تجاری دانش ازمهمترین دارایی هابه حساب می ایدmovizzo1995))پروساکت
وداونپورت1998معتقدند که دانش ترکیب سیالی ازتجارب ,ارزشها,اطلاعات زمینه
ای وتفکرحرفه ای که چهارچوبی رابرای ارزیابی وارائه تجربیات واطلاعات جدید
فراهم میکند.دانش از نظر ماهوی بردو نوع است
الف دانش نهان. دانشی است که ازترکیب اطلاعات دریافتی شخص از محیط پیرامون
خود بازمینه های فکری وتجربیات او شکل میگیرد.چنین دانشی درپیشبرداهداف
شخصی وسازمانی نقش تایین کننده داردامامدیریت نظام یافته وهمچنین انتقال ان
به افراد دیگر به سختی انجام میشود. ب
دانش عیان .دانشی است که درقالب یک محمل دانشی از حالت نهان به عینیت
رسیده است.به عنوان نمونه شخصی دانسته های خودرا به صورت سخنرانی نوشته
ونظیر ان عرضه کند.نوع دیگری ازدانش عیان یا عینیت دانش,تبلوران درقالب
مصنوعات مختلف است که البته درمتون مربوت به حوزه دانش درباره ان بحث نشده
است.دانش عیان نسبت به دانش نهان قابلیت انتقال,مدیریت واستفاده پذیری
بیشتری دارد.
دانش رابه لحاظ شمول وگستره نیز میتوان به دونوع
تقسیمکرد:
الف.دانش شخصی.دانشی که به لحاظ تولیدگرداوری واستفاده درتملک شخص
میباشد.چنین دانشی هرچندممکن است منافع جمعی نیز داشته باشد,اما بیشتر
براساس منافع شخصی گرداوری میشود.همه انسانها درزندگی خود دانش را به دست
می اورندودر مقاطع مختلف از ان استفاده میکند وجود چنین دانشی در زمانهای
مختلف منافع ومنزلتی رابرای او به ارمغان می اورد.به عبارت دیگر افراد
دانشمند به واسطه دانش خوداز ارزش ومنزلت خاصی برخوردار
میشوند. ب.دانش جمعی.دانشی است که
فرایند شکل گیری ان دریک مجموعه سازمانی است این نوع دانش ذاتا اجتماعی است
ورابطه مستحکمی باموفقیت ها ,شکست ها ,رویه هاوساختارهای سازمانی دارد از
انجایی که دانش جمعی در ذهن افراد مختلف شکل میگیرد به اندازه دانش شخصی
منسجم نیست مجموعه دانش سازمانی به مثابه جدول حروف متقاطع است که حرف هریک
از خانه هادر اذهان کارکنان جای گرفته است .سازمانها معمولا بیش از افراد
عمر میکنند وافراد سازمان دریک دوره زمانی مشخص جایگزین میشوند در نتیجه
فقدان دانش کارکنان بازنشسته ,باز خرید شده ,انتقالی وحتی اخراجی میتواند
اسیبهای جبران ناپذیری رابه دانش سازمانی و فرایند های کاری ان وارد سازد .
گرداوری,سازماندهی وانتقال دانش به فرایند های پیچیده ای نیاز دارد
.بهترین فرایند این است دانش ازحالت ذهنی به عینی واز حالت شخصی به جمعی
تبدیل شود تا قابل مدیریت گردد.برای درک بهتر مفهوم دانش ,فرایند دانش
رامورد توجه قرار میدهیم .فلمینگ داشته های ذهنی بشر را با توجه به میزان
درک وارتباط زمینه ای به سطوح مختلف تقسیم می کند
:داده,اطلاعات,دانش,خرد,حقیقت
. 1داده.درپایین ترین
سطح قرار دارد وعبارت است از یک نقطه فاقد معنا در بعد زمان ومکان که هیچ
اشاره ای به زمان یامکان وبلازمینه است به همین خاطر فاقد رابطه معنا دار
با چیز های دیگر میباشد
2اطلاعات.زمانی حاصل میشود که بین داده هادر
بعد زمانی ومکانی ارتباط ایجاد شود این ارتباط میتواند بین داده ها یا
داده هاواطلاعات برقرار شود بنابر این اطلاعات تا حدودی دارای زمینه است
واشخاص میتوانند بر اساس تطابق داشته های قبلی خود ان را درک وتعبیر
کنند
3دانش.همان گونه که درتعریف داونپورت
وپروساکت نیز اورده شده ترکیبی از اطلاعات ,تجارب, ارزشها وپیش زمینه های
ذهنی ومحیطی شخص است مطلب مهم این است که , در مفهوم دانش یک چهار چوب
والگویی نهفته است که چرا یی وعلت پدیده هارا مورد نظر قرار میدهد دائما در
حال تغییر است واز ترکیب اطلاعات مختلف ,اطلاعات جدیدی رابه وجود می اورد
وبه شخص دانشمند قدرت تحلیل,ارزیابی وپیش بینی میدهد.شبکه ارتباطات بین
اجزای دانش (داده ,اطلاعات, زمینه ها, داشته ها, تجارب وایده ها)از اهمیت
بالایی برخوردار است ومادام که این ارتباط برقرار نشود نمی توان داشته های
ذهنی رادانش نامید.
4خرد.عبارت است از درک ماهیت اصلول
حاکم بر الگوهای دانش .افرادی که دارای حکمت باشندبا ایجاد تغییر در
ساختار موجود میتوانند تجربه ,زمینه ودانش جدیدی را ایجاد کنند . این افراد
تفکر انتقادی دارند وخلاقیت ونبوغ در این قشر درسطح بالایی قرار دارد .شخص
مورد نظر در مثال در صورتی که به خرد دست یافته باشد میتواند با ایجاد
رابطه بین تجربیات مختلف ,چشم انداز جامع تری پیدا کند وعلاوه بر اقدامات
عملی که درراستای دانش خود انجام می دهد,در سایه تفکر خلاقانه راه های
مختلفی را به همراه مزایاومعایب انها برای خود ترسیم میکند .تفاوت بین
قضاوت فرد دانشمند وخردمند دراین است که شخص دانشمند ممکن است براساس
تجربیات محدود تری قضاوت کند ولی خردمند با ایجاد رابطه بین تجربیات مختلف
واستفاده از چاشنی خلاقیت در
مورد پدیده هاقضاوت
میکند براین اساس خرد ازمقبولیت جهانی برخوردار است و به حقیقت بسیار نزدیک
است وتغییر خرد نسبت به تغییر دانش ,اطلاعات ودانش نیاز به مدت زمان زیادی
دارد.به تعبیر دیگر محدودیت زمان ومکان در مورد خرد چندان مصداق ندارد
واین تنها وجه مشترک خرد وداده است
مدیریت اطلاعات ومدیریت دانش
معمولا
یک پدیده در جا معه به وجود میایداصطلاحات ومفاهیم مربوط به ان در متون
تخصصی شکل میگیرد وسپس وارد واژه نامه ها میشود. به نظر میرسدگسترش ارتبات
وکوچکتر شدن فضا ونزدیکتر افراد جوامع مختلف به یکدیگر سبب تزلزل
وناپایداری نظام فوق شده. امروزه جوامعه مختلف ارتباط تنگاتنکی باهم دارند و
فناوری اطلاعات وارتباطات فاصله زمانی ومکانی را در سطح ملی وبین المللی
کاهش داده است درنتیجه به محض برخی از پدیده های جوامع دیگر به شکل
اخبار.مقالات.سخنرانی ها و نظیر انها به کشور ها ومناطق دیگر منتقل میشود
روابط تخصصی وتجاری ویا ترجمه مهم ترین ابزار انتقال است .به همین دلیل
روال فوق در جامعه مقصد (برخلاف جامعه مبدا )با نارسا یی روبه رو میشود
.تقدم وتاخر زمانی بین مفاهیم ومصادیق به هم می ریزد جامعه مقصد بدون ان که
مصداق را تجربه کرده باشد مفهوم ان را دریافت میکند.
تعریف مدیریت اطلاعات
از
مدیریت اطلاعات تعاریف مختلفی ارائه شده است ویلسون]1989[با در نظر گرفتن
منا بع اطلاعاتی به عنوان نمودی از اطلاعات وکاربرد فناوری اطلاعات این
تعریف را ارائه کرده است:(مدیریت کارامد منابع اطلاعاتی داخل و خارج از
سازمان با استفاده از فناوری اطلاعات مناسب) چنین به نظر میرسد که تعریف
ویلسون تعریف کاملی نباشد زیرا هدف استفاده ار فناوری اطلاعات در مدیریت
کارامد منا بع اطلاعات بیان نشده است
باربارا لافان 2001مدیریت اطلاعات
را به صورت یک فرایند تعریف کرده واطمینان از شناسایی ودریافت ارزش
اطلاعات را نیز بخشی ازاین فرایند به حساب اورده است
تعریف مدیریت دانش
مدیریت
دانش مفهومی است که تعریف های زیادی برای ان ارائه شده است برخی از صاحب
نظران مانند ارنست پرز تاکید دارند که دانش یک سر مایه سازما نی است
ومدیریت دانش را برهمین اساس تعریف میکنند وی معتقد است مدیریت دانش عبارت
است ازگرداوری دانش وقابلیت های عقلانی وتجربیات افراد یک سازمان وایجاد
قابلیت بازیابی انها به عنوان یک سرمایه سازمانی. برخی برفرایندمدار بودن
مدیریت دانش تاکید کرده وان رادرتعاریف خود گنجانده اند.نیگل کینگ یکی از
افرادی است که مدیریت دانش را فرایند خلق سازماندهی اشاعه وحصول اطمینان
ازدرک اطلاعات مورد نیاز برای انجام یک کار تلقی میکند
مالهوترادر
سالهای اخیر بیشترین فعالیت را در زمینه مدیریت دانش داشته است واین مفهوم
رااز دید گاه نطری تعریف کرده وی مدیریت دانش راکمک به سازمان ها دریافتن
راهای نوین بهره جویی از دانش عینی وذهنی افراد ان میداند malhutra1] 998[
دیوید
استمپز1999مدیریت دانش را مقداری کار بردی تر تلقی کرده و برای مدیران نقش
فعالی قاعل شده وی مدیریت دانش را فراهم اوری دانش مورد نیاز درزمان ومکان
مورد نیاز وبرای شخص نیاز مند تعریف میکند.
تفاوت مدیریت اطلاعات ومدیریت دانش
بررسی
سیر تحول وتعاریف دو مفهوم مدیریت اطلاعات ومدیریت دانش .نشان داده است
اگر چه این دو مفهوم به همدیگر نزدیکند ودر برخی ازجنبه هااز جمله گرداوری
سازمان دهی ونظیر ان ازمکانیزم های تقریبا مشابهی استفاده میکنند ولی
هرکدام ویژگی های خاص خودرا داردواز همدیگرمتمایز میشوند.تعاریف مدیریت
اطلاعات ومدیریت دانش نشان میدهد که این دو مفهوم در برخی ازفرایند ها
بایکدیگر تفاوت دارند بعنوان مثال مدیریت اطلاعات بیشتر به دنبال ذخیره
وباز یابی اطلاعات است درحالی که مدیریت دانش به دنبال اشتراک گزاری دانش
است .
مراحل مدیریت دانش
مدیریت دانش بیش ازهمه چیز به دنبال ان است
که بین افراد شاغل دریک سازمان ارتباط دانشی بر قرار کند .روشهای استفاده
از دانش سازمانی را را یاد دهد زمینه های تبدیل دانش شخصی به دانش جمعی
وبلعکس را فراهم اورد تا در نهایت نو اوری وخلاقیت را تقویت کند این کارکرد
مدیریت دانش توسط ابل واکسبرو]2001 [نیز مورد تا کید قرار گرفته است
مانسکو ]2000 [چهار مرحله را برای مدیریت دانش شناسایی کرده است ..
1 اشکارسازی دانش
2 ایجاد گرایش به سوی دانش
3فرهنگ سازی برای اشتراک گذاری دانش
4 زیر سازی برای توزیع دانش
مبانی نظری مدیریت دانش
دانش
به عنوان منبع اصلی سازمانها تلقی میشود چنانچه سازمان ها بخواهند به
مدیریت دانش به عنوان یک سرمایه سازمانی بپردازند بایستی عوامل زیرساختی
مناسبی را فرا هم اورند . فراهم اوری عوامل زیر ساختی نیازمند مجموعه های
سازمانی است که سازو کار های خاصی را می طلبد
1 نظریه شرکت نظریه شرکت
از نظریه های است که قابلیت های سازمان را ازهرنوع مورد توجه قرار میدهداین
نظریه دراواسط دهه 1980 توسط انتوان اگوستین ارائه شده والفرد مارشال ان
را تکمیل کرده خلاصه این نظریه این است که مهمترین هدف یک شرکت به حداکثر
رساندن سود میباشد وشرکت ها ویا سازمان ها برای حداکثر سود سعی میکنند از
کلیه منابع خود بیشترین استفاده را به عمل اورند
2 نظریه تعادل سه جزئی
نظریه تعادل سه جزعی رامیتوان یک نظریه بنیادی برای شکل دهی اینده دراز
مدت سازمان ها برشمرد که با نگاهی دیگر بر اهمیت دانش در سازمان ها تاکید
میکند طبق این نظریه ]قانع بصیری 1373[ حیات اجتماع وفناوری سه مقوله ای
هستند که از جرم انرزی واطلاعات تشکیل شده است. تکامل این سه نیز درفزونی
اطلاعات در طول عمرشان تعریف میشود. درحقیقت تفاوت این سه در میزان
اطلاعاتی است که توانسته اند در طی زمان در خود ذخیره کنند.
3 نطریه
تولید وتبدیل دانش سازمانی نظریه تولید دانش سازمانی در سال ]1994 [توسط
نوناکا مطرح شد وبر ماهیت فعال وذهنی دانش واصلاح باورها وجلب مشارکت مردم
تاکید دارد این نظریه کارکرد اصلی سازمان رادر تقویت دانش تولید شده به
وسیله افراد وتبلور ساختن ان به عنوان بخشی از شبکه دانشی سازمان میداند.
4
نظریه سازمان یاد گیرنده نظریه سازمانی یاد گیرنده از نظراتی است که لزوم
جریان دانش در سازمان هارا توجیه می کند دیوید گاروین در سال ]1993 [سازمان
یاد گیرنه را سازمانی تعریف کرده که مهارت تو لید گرد داوری وانتقال دانش
و همچنین تقییر رفتاربا توجه به دانش واندیشه های جدید راداشته باشد.
ضرورت مدیریت دانش
بیشر
نظریات مدیریتی ابتدا درشر کت های بزرگ ازموده می شود پس ازان سایر بخش ها
ازجمله سازمانهای دولتی از ان اقتباس میکنند. نمو نه هاای از این دست
عبارتند از : مدیریت منابع سازمانی ,مهندسی مجدد فرایند های تجاری ومدیریت
کیفیت فرا گیر.مدیریت دانش نیز مستثنی نیست تجربه چندین دهه سازمان هاگواه
است که مدیریت دانش تنها یک مد زودگذر مدیریتی نبوده است مرحله مد بودن خود
راپشت سر گذاشته وزمان ان رسیده که استقرار یابد اکنون مناسب ترین فرصت
برای توجه جدی به مدیریت دانش در بخش های دولتی است .دانش عامل تایین کننده
رقابت در بخش دولتی شده است ارائه خدمات وسیاست گذاری وظیفه اصلی دولت است
,دو لتها دریک نظام اقتصاد دانشی به طور روز افزون در این عرصه ها در سطوح
ملی وبین الملل دولتها وسازمانهای غیر دولتی با سازمانهای خارجی که خدمات
مشابهی را ارائه میدهند در رقابت هستند [oecd2003]
نتیجه
گیری;امروزه دانش سرمایه سازمان تلقی میشود . دربیرون از سازمانها ممکن
است شرکت هاای باشند که اطلاعات ودانش مورد نیاز سازمان ها را دراختیارشان
قراردهد,اما براساس ''نظریه دانش مدار شرکت''وجود مجموعه های سازمانی برای
تولید دانش خاص سازمانی – که ذاتا دانشی اجتماعی است – ضرورت دارد .
در
حال حاضر سیاست کوچک سازی دولت پیگیری میشود برای تحقق ان بر اساس ''نظریه
تعادلات سه جزئی'' بر دارایی های دانشی سازمان ها ,تدوین راهکارها وایجاد
ساختارها تا کید میشود . به عبارت دیگر , چنانچه سازمان ها به دنبال کوچک
سازی ساختار های فیزیکی خودهستند ناگزیر باید به گسترش ساختار های دانشی
خود توجه کافی کنند .
تولید وتبدیل دانش از حالت نهان به حالت عیان
وهمچنین از شکل فردی به شکل اجتماعی در ''نظریه تولید وتبدیل دانش
سازمانی'' ارائه شده است .این نظریه وجود فرایند های سازمانی خاصی را توجیه
میکند که سازمانها بتوانند دانش سازمانی خودرا سامان داده وبه عنوان یک
سرمایه سازمانی استفاده کنند .
پاسخگویی به نیازهای محیطی متغییر مستلزم
پو یایی مداوم سازمان هاست که در نظریه یاد گیری سازمانی به خوبی منعکس
شده .برای پویاای سازمان ها ,جریان مداوم دانش در شریان های سازمانی ضروری
است . پویاای مورد نظر هنگامی قابل تصور است که سازو کار هاای برای تداوم
ان وجود داشته باشد. به عبارت دقیق تر, بدون وجود سازو کارهایی برای مدیریت
دانش.پویاای جریان دانش اتفاق نخواهد افتاد.
نظریه های چهار گانه فوق
لزوم مدیریت دانش درسازمانها راتوجیه می کنند . بنابراین زیرساختهای مورد
نیاز برای مدیریت دانش در سازمان ها ضروری است
زیر ساختهای مدیریت دانش
اساس
یابنیان های لازم برای ایجاد یک نظام, سازمان یاسازه رازیرساخت گویند.
شورای سردفتران اطلاعات] 2001[ سه عنصر افراد ,فرایندها وفناوری را به
عنوان عوامل زیر ساختی مدیریت دانش دربخش دو لتی میداند. این ها سه عنصر
اساسی یک محیط سازمانی نیز محسوب میشود.شرما و ویکراماسینگه] 2002 [نیز
چهارعامل زیر ساختی برای مدیریت دانش را شناسایی کردند که که عبارتند از
زیر ساخت های لازم برای هم کاری زیرساختهای لازم برای شکل دهی حافظه
سازمانی زیر ساختهای منابع انسانی و شبکه دانش . سازمان توسعه وهمکاری
اقتصادی] 2003[ سه گروه از عوامل زیر ساختی را ذکر کرده است که عبارتند از
;ارایش سازمانی ,نیروی انسانی وفناوری اطلاعات وارتبا طات.بامرور تعاریف
عوامل زیرساختی مدیریت دانش نشان میدهد که ''منابع انسانی'','' فرایند ها
''و''فناوری ''مهم ترین زیرساختها ی مورد نیازتلقی میشود.
منابع انسانی
مهمترین عنصر منابع انسانی است زیرا مدیریت دانش به تمایل افراد برای به
اشتراک گذاری واستفاده مجدد دانش متکی
است
فناوری اطلاعات فناوری اطلاعات میتواند اشتراک گذاری دانش را درون وبیرون
ازمرز های سازمان تسهیل کند اما فرایند های واقعی تولید وتبدیل دانش را
افراد سازمان ایجاد وتکمیل میکنند .دیدگاه منبع مدار شرکت نیز برسرمایه
انسانی در افزایش توان رقابتی شرکت ها ویاسازمان هاتاکید دارد barney1991به همین دلیل منابع انسانی راقبل از سایر عوامل زیر ساختی بررسی می کنیم
استخدام
کارکنان استخدام کارکنان برای سازمان منافعی مانند ثبات بالا پیش بینی
گنجینه دانشی سازمان همامنگی وکنترل بهینه جامعه پذیری بیشتروهزینه کمتر
ونظایران دارد .هر چند که استفاده از نیروی انسانی بیرون از سازمان مانند
نیروهای کمکی یا کارکنان سازمانهای همکارموجب کاهش هزینه های مدیریتی
وهمچنین افزایش انعطاف سازمان میگردد اما هدف این است که مزایا ومعایب
اشکال مختلف کار گزینی تعدیل گردد.از دیدگاه منبع محور شرکت سازمان ها
بایستی به دو عامل تعیین کننده راهبردی توجه داشته باشند 1ارزش شرکت
2یگانگی سرمایه ها . درصورتی که یگانگی سرمایه وارزش شرکت بالا باشد شرکت
بایستی این دارایی را ازطریق ایجاد روابط دراز مدت بر اساس مشارکت دو جانبه
به صورت داخلی توسعه دهد.چنانچه یگانگی سرمایه انسانی ,پایین باشد اما
ارزش شرکت همچنان بالا باشد شرکت باید سرمایه انسانی خودرا از بازار تامین
کند وبرای جبران کمبود نیروی انسانی راهکارهای لازم راپیش بینی کند .چنانچه
یگانگی وارزش هر دو پایین باشد .برای اموری مانند منشی گری ونظایر ان
استفاده از نیروهای قرار دادی خارج از سازمان مفید به نظر میرسد.درنهایت
چنانچه که ارزش شرکت پایین باشد اما یگانگی سرمایه انسانی بالا باشد سازمان
بایستی با شرکاع خودائتلاف ها ای تشکیل دهد تا به مهارتهای ارزشمند
کارکنان انان در اموری مانند مسائل حقوقی وغیره دسترسی داشته باشد .
راهبرد
های بازنشستگی فراهم اوری محیط کاری لذت بخش قراردادهای شغلی جذاب ورویه
ها وطرح های جبران حقوق ویزه سازمان ,راهکار هاای است که سازمانها میتوانند
برای حفظ کارکنان خود ویا جذب نیروی ارزشمند از خارج از سازمان استفاده
کنند .در برخی سازمان ها باز نشستگی افراد به مثابه پایان رابطه شغلی
کارکنان باسازمان است .درحالی که افراد باز نشسته سازمان به عنوان سرمایه
انسانی قابل استفاده مطرح هستند,بنابراین,برای مدیریت واستفاده بهینه
ازتوان کاری ان ها بایستی راهکارهای لازم پیش بینی شود .
راهبرد های
تشویق به اشتراک گذاری دانش پرداخت دست مزد بیشتر از بازار,طرح های پاداش
دهی بر اساس عملکرد انفرادی ,گروهی وسازمانی از جمله مواردی است که میزان
به اشتراک گذاری دانش را ارتقاع می بخشد . چنانچه افراد درقبال به اشتراک
گذاری دانش وتجربیات خود پاداش بگیرند و تشویق شوند انگیزه بیشتری برای
انجام ان خواهند داشت
طرح سازمانی مشارکت کارکنان در مدیریت سازمان
,ساختار سازمانی افقی وکاهش سلسله مراتب سازمانی وبکار گیری عناوین شغلی
انعطاف پذیر ,نهادینه شدن پای بندی به ارزشها وباور های مشترک در فرهنگ
سازمانی از جمله موارد ساختاری وسازمانی است که بالندگی گارکنان را افزایش
میدهدورغبت انهارا برای در اختیار گذاشتن تجربیات واموخته ها بالا می برد .
راهبرد
های اطلاع رسانی طراحی وبکار گیری نظام های نظارتی وباز خورد گیری و
همچنین فراهم اوری ملزومات مربوط به تفسیر دانش نهان دربازار کار,توان
مدیریتی سازمان را برای استفاده بهینه از نیروی انسانی ارزشمند درون
وبیرون از سازمان افزایش میدهد . چنانچه اطلاعات مربوط به عملکرد کارکنان
وکارایی فرایند های سازمانی در برابر نیازهای محیط پیرامونی به صورت کار
امد در اختیار مدیران قرارگیرد انها میتوانند صاحبان دانش نهان درون و
بیرون از سازمان را به خدمت گرفته ودر راستای اهداف سازمانی خود به خدمت
گیرد.
مسائل مربوت به فرهنگ سازمانی معمولا اماده سازی فرهنگ یک سازمان
]اعم از ارزشها ورفتارها[ برای مدیریت دانش مهمترین ومشکل ترین چالش می
باشد .میزان همکاری افراد مهمترین مشغله مدیران تلقی میشوند .زیرا موفقیت
مدیریت دانش به انگیزه تمایل وتوان افراد برای به اشتراک گذاری دانش
واستفاده از دانش دیگران متکی است. افراد در سازمان همیشه میتوانند به
عنوان عامل توانمد ساز ویا موانع فرایند ها وفناوری برای مدیریت دانش تلقی
شوند .مانع ها بایستی شناسایی ورفع گردد و عوامل تسهیل کننده نیز بایستی
افزایش یابد.
فرایندهاعوامل فرایندی زیر ساخت مدیریت دانش درسازمان
هاشامل طیف گسترده ای است که ایجاد انها توجه خاص مدیران سازمان هارا می
طلبد .زیر ساخت های فرایندی برای تولید و به اشتراک گذاری دانش سازمانی
وهمکاری با سایر سازمان ها جهت بهره مندی از دانش برون سازمانی وایجاد
زمینه های مبادله دانش است.
دانش مداری مدیریت در سازمان اولین مورد
قابل توجه برای ایجاد انسجام وهماهنگی دانش سازمانی نوع مدیریت میباشد . به
عبارت دیگر نحوه مدیریت یک سازمان دانش مدار ویژگی های خاصی را میطلبد .
انواع مدیریت
1مدیریت
سلسله مراتبی مدیریت سلسله مراتبی که مدیران میانه به عنوان مترجمان دانش
نهان رده های بالاتر وپایین تر خود به دانش عیان عمل میکنند. این نوع
مدیریت همیشه بین مدیران عالی رتبه سازمان وکاکنان اجراای فاصله وجود دارد
وارتباط بین انها سلسله مراتبی است. این نوع ارتباط در سازمان های دانش
مدار امروزی چندان مفید نیست ,مگر بخشی از وظایف مدیران ارشد به مدیران
میانی تفویض گردد
2مدیریت فرامتنی مدیریت فرا متنی که تر کیبی از مدیریت
سلسله مراتبی وگروههای خود سامان یافته است. این نوع مدیریت بر تنوع
درخواست متمرکز است .گاهی سلسله مراتب مدیریتی رعایت میشود وگاهی نیاز به
سلسله مراتب مدیریتی نیست .مدیریت فرامتنی نیز به کمک پیشرفت های فناوری
حاصل شده وسازمانها برای مدیریت بهینه دانش موقعییتی را فراهم می اورند تا
مدیران بتوانند به سرعت اطلاعات را بین کار کنان توزیع کنند,برای انجام
کارها تیم های همکار تشکیل دهندوحتی از افرادخارج از سازمان نیز در ترکیب
این تیم ها استفاده کنند, تابدین از اطلاعات ودانش برون سازمانی بهره مند
شوند .این کار فضا های مشترک سازمانی را شکل میدهد که یکی از مهمترین ابزار
های تولید دانش سازمانی است.
فن اوری فناوری ,به ویژه فناوری اطلاعات
یکی از مهمترین عوامل ارتباط بین بخش های مختلف سازمان وزمینه ساز انتقال
دانش است . همچنین یکی از زمینه های پژوهشی مربوط اشتراک دانش نیز فناوری
اطلاعات وارتباطات الکترو نیکی است .به عنوان نمونه بلاکلر]1995[باطبقه
بندی دانش به انواع مختلف توانست پژوهش زوبف]1988[در باره بکار گیری فناوری
اطلاعات در یک مجموعه ساخت وتولید راتوجیه کند.وی معتقد است مهارت های
عملکردی بافناوری های رایانه ای تکمیل خواهد شد .بنابر این باکد گذاری
اطلاعات با استفاده از نظام های رایانه ای هوشمند وگسترش دسترسی به اطلاعات
,دانش فرهنگی شکل می گیرد و دانش رویه ای استحکام پیدامیکند .یکی دیگر از
دید گاه های مربوت به نقش فناوری اطلاعات در اشتراک دانش ,نظریه ارتباطات
است.اور لیکوسکی ویتس 1994با اشاره به گنجینه های دانشی ,چگونگی تدوین
ساختار های ارتباطات توسط محققان حوضه هوش مصنوعی را تجزیه وتحلیل
کردند.براساس یافته های انها ,گنجینه های دانشی که توسط گروههای هم کارکرد
,نظیرگروه های پست الکترو نیکی وغیره شکل میگیرد ,افراد مجمع را در انجام
کار های خود یاری میدهد.از مدتها پیش برخی از پژوهش ها در زمینه ارتباطات
برمسائل انتخاب رسانه برای انتقال اطلاعات تمرکز داشته اند دافت
ولنگال1989در اثر ارزشمند خود ایده های اصلی نظریه غنای اطلاعات را برشمرد.
انها معتقدند که وظایف چند گانه نیاز مند رسانه غنی اطلاعاتی است وبه
میزان زیادی نیازمند تعامل شخصی است تا افراد ترغیب شوند .برخی شیوه های مو
جود برای ارتباطات معمولا عبارتند از..دیدار چهره به چهره, پست الکترو
نیکی, تلفن ,پست صوتی ,فاکس ,نامه ها ونظایر ان.براساس نظریه غنای اطلاعات
,رسانه هارا میتوان براساس غنای ان هارتبه بندی کرد ,دیدار چهره به چهره
غنی ترین وپست الکترونیکی ضعیف ترین میباشد.در طول15سال گذشته نظریه غنای
اطلاعاتی ,به صورت گسترده توسعه یافته واز جانب سایر دید گاه های گزینش
رسانه مورد مقایسه قرار گرفته وتکمیل شده است.استراوب وکاراهانا 1998توجیه
های مربوط به گزینش رسانه را در چهار گروه دسته بندی کردند
1تناسب بین
عملکرد و رسانه .این توجیه بر نظریه غنای رسانه استوار است که فرض میکند که
ویژگیهای رسانه گزینش شده بایستی با نیاز های اطاعاتی عملکرد های جاری
منطبق باشد.
2عملکرد .این توجیح برظرورت های مرتبط با ارتباطات بر مبنای
عملکرد استوار است به عبارت دیگر هر سازمانی بایستی با توجه به عملکرد
بخشهای خود زیرساختهای ارتباطی مناسبی راارائه نماید تا ارتباطات مربوط به
عملکرد سازمانی شکل گیرد.
3رسانه.این توجیه بر ویژگی های خود رسانه تمر
کزدارد.رسانه مورد استفاده تاحد امکان بایستی از انعطاف ودسترس پذیری لازم
برخوردار باشد. رسانه های الکترونیکی قابلیت های چند گانه ای دارند که
سرمایه گذاری در این زمینه را توجیه میکند .
محیط اجتماعی.درمحیط
اجتماعی اجزایی مانند :1حضور مجموعه قابل توجهی از کار بران و2دسترس پذیری
به موقع گیرنده مورد توجه قرار میگیرد .چنانچه کارکنان مقداری از وقت خود
رابرای اشاعه تجربیات خود اختصاص دهند ودر صورت وجودزیر ساختهای ارتباطی
اطلاعات ودانش خودرا درپایگاه دانشی سازمان وارد کنند, بایستی هنگام مواجهه
بامشکل نیز بتوانند درمقام کاربربه ان مراجعه کرده وبهره مند شوند . بدین
ترتیب ,استفاده از دانش سازمانی در راستای اهداف سازمانی محقق خواهد
شد.البته نظام های اطلاعاتی و ارتباتی نیز بایستی از این گرایشها پشتیبانی
کند در انتخاب نظام های مذکور حتما بایستی این موارد درنظر گرفته شود.
نتیجه گیری
1.امروزه تولید دانش سازمانی یکی از وظایف سازمان هاست
2.تولید دانش انفرادی در بستر تجربه ودانش سازمانی واز طریق به اشتراک گذاری اتفاق می افتد.
3.برای
به اشتراک گذاری دانش شرایطی لازم است :الف)زمینه سازی فرهنگی. ب) ایجاد
فرصت برای تسهیم دانش .ج)ایجاد ظرفیت جذب و اشتراک دانش در کارکنان.د)نظام
پاداش دهی مناسب برای اشتراک دانش .ه)اختصاص بودجه وواحد ویژه برای
ساماندهی اشتراک دانش
4ممکن است همه دانش مورد نیاز در داخل سازمان
موجود نباشد .بنا براین ,بایستی دانش لازم را از بیرون از سازمان از بیرون
از سازمان با همکاری بین سازمانی تامین کرد.
5همکاری بین سازمانی
نیازمند برنامه های مدون برای برگذاری نشست ها ,تبادل کارکنان ونظیر ان
وزیر ساخت های فنی برای برای اجرای پروژه ها وایجاد پایگاه های اطلاعاتی
مشترک میباشد .
6استفاده از فناوری های ارتباطات واطلاعات برای مدیریت
دانش وحرکت به سوی دولت الکترونیک ضروری است .در این زمینه بایستی انتخاب
رسانه مناسب مورد توجه قرار گیرد.
7منابع انسانی از اهمییت فوق العاده
ای برخوردارند .بنابر این بایستی به رشد وبالندگی انها کمک شود .رشد
وبالندگی از طریق اموزش وباز اموزی ممکن می شود وایجاد امکان ارتباط اسان
بین کار کنان ومدیران ,تحرک شغلی کار کنان بین بخش های درون سازمان وبیرون
از ان ها وکاهش بروکراسی اداری از جمله راهکارهای مهم دیگر است.
8برای
ایجاد زیر ساخت های مدیریت دانش در بخش دولتی بایستی سه عنصر اساسی منابع
انسانی فرایند وفناوری وسه عامل زمینه ای استراتژی های سازمانی,فرهنگ
سازمانی وتامین مالی برنامه های مدیریت دانش مورد توجه قرار گرفته است.
در اين نوشتار پنج عاملی که موجب اختلال در کارتيمی میشود، به همراه راهکارهایی معرفی خواهد شد.
معرفی ابزار
ابزاری که معرفی میشود توسط Lencioni در کتابی با عنوان «پنج دشمن کارتيمی» ارائه شده است. اين موارد حاصل پژوهش، مشاهده و مربیگری در بيش از 500 شرکت برتر و سه هزار مدير اجرايی در اين شرکتها است. اين پنج اختلال عبارتند از:
1. عدم اعتماد: نبود اعتماد در يک تيم کاری میتواند به اختلال شديد در عملکرد آن منجر شود. بدون وجود اعتماد، رشد و کار بهرهور هرگز در يک تيم محقق نمیشود. در چنين وضعيتی اعضای تيم به جای تمرکز بر کار و اهداف تيم، وقت و انرژی خود را صرف دفاع از خود يا تضعيف ديگران میکنند. نشانههای عدم اعتماد در يک تيم عبارتند از:
کينه جويي
عدم درخواست کمک يا ارائه بازخورد
پنهان کردن نقاط ضعف و اشتباهات
پيدا کردن هر روشی برای جلوگيری از صرف وقت با يکديگر
2. ترس از تعارض: زمانی که حس قوی از اعتماد در بين اعضای تيم حاکم باشد، تعارض میتواند بسيار اثربخش باشد. تعارضات در تيم میتواند افراد و ايدههای آنها را به چالش بکشد و منجر به بهبود يا حتی توليدايدههای جديد شود. تعارضات سازنده میتواند از برخوردهای شخصی و لجاجتهای مخرب جلوگيری کند. زمانی که اعضای تيم از بروز تعارض واهمه داشته باشند، وقت و انرژی خود را صرف تظاهر کرده و نظرات و ايدههای خود را مطرح نمیکنند. تيمی که در آن ترس از تعارض وجود دارد، نشانههايي به ترتيب زير دارد:
همه افراد با هم در جلسات موافق هستند و از طرح مسائل واقعی اجتناب میکنند.
اعضای تيم پشت سر يکديگر صحبت میکنند.
3. عدم تعهد: وقتی در تيمی مساله عدم تعهد وجود داشته باشد، تصميمگيریهای مهم به تاخير میافتد و فرصتهای طلايي از دست میرود. «عدم تعهد» میتواند ارتباط مستقيم با مساله «ترس از تعارض» داشته باشد. وقتی فرصتی برای بحث و گفتوگو وجود نداشته باشد، افراد احساس میکنند، شنيده نمیشوند و به همين خاطر نسبت به تصميمات بی تفاوت میشوند. افراد سازمان ممکن است با علائم زير به عدم تعهد مبتلا باشند:
در تصميمگيریها مشارکت نمیکنند.
فرصت سوزی میکنند.
4. پرهيز از مسووليتپذيری: افرادی که در تيم چنين ويژگی دارند، اقدامات و اشتباهاتی را که به کل تيم آسیب میزنند، ناديده میگيرند. آنها اعضای تيم را برای بهبود وضعيت تيم تحت فشار نمیگذارند، در مورد نظرات و اقدامات افراد سوال نمیکنند و سطح استانداردهای کاری تيمی را بالا نگاه نمیدارند. بدتر از همه اينکه در چنين شرايطی هيچکس مسووليت شکست تيم را به عهده نمیگيرد. اعضای تيم با چنين نشانههایی از مسووليتپذيری پرهيز میکنند:
تمامی اشتباهات، ارائه بازخوردها و مديريت عملکرد را به رهبر تيم واگذار میکنند.
از گفتوگوی مستقيم با اعضای تيم در مورد رفتار و عملکرد کارکنان اجتناب میکنند.
5. بی توجهی به اهداف تيم: اين اتفاق زمانی میافتد که اعضای تيم در جهتی فعاليت کنند که کمکی به رسيدن تيم به اهداف، تعيين نمیکند. نشانههايي از اين اختلال در اعضای تيم میتواند چنين باشد:
افراد به جای تمرکز به اهداف تيم فقط بر روی اهداف شخصی خود تمرکز میکنند.
افراد تمايلی به تحقق اهداف تيم ندارند.
روحيه نتيجه گرايي بسيار پايين است.
راهکارهايي برای غلبه بر پنج دشمن کارتيمی
1. عدم اعتماد: اعتمادسازی در تيم نياز به زمان دارد، اما مهم است که بدانيد اعتماد از خود شما آغاز میشود، رهبر تيم بايد الگويي مناسب برای ديگران باشد. بايد به افراد نشان دهيد به اندازه ديگران برای کار انرژی مصرف میکنيد و از آنها در هنگام نياز حمايت میکنيد. سعی کنيد در مواجهه با شايعهسازی در تيم، با بیتوجهی، شايعه سازان را دلسرد کنيد و به رفتار خوب اعضا پاداش دهید. از کارهای موثر برای اعتمادسازی، استفاده از آزمونهای شخصيتی مانند MTBI برای شناخت بهتر اعضای تيم است (اين ابزار قبلا در همين ستون معرفی شده
است)
2. ترس از تعارض: اگر احساس میکنيد اعضای تيم دچار اين اختلال هستند، سعی کنيد برای آنها توضيح دهيد که چالش و تعارضهای تيمی شخصی نيست و برای رسیدن بهايدهها مناسبتر و برای تحقق اهداف تيم است. آموزش مهارتهایی برای حل تعارض نيز میتواند به اعضای تيم براي حل اين مساله کمک کند.
3. عدم تعهد: برای برطرف کردن اين اختلال، سعی کنيد کليه اعضا را در زمانی مناسب در فرآيند تصميمگيری درگير کنيد. اطمينان حاصل کنيد به همه اعضا فرصتی برای ارائه نظر داده شده است. برای هريک از اعضای ضربالاجل زمانی شفافی تعيين کنيد تا مجبور به انجام کارهای محوله در يک دوره زمانی معلوم باشند و البته از دخالت در جزئيات پرهيز کنيد.
4. پرهيز از مسووليتپذيری: برای رفع اين اختلال، سعی کنيد اطمينان حاصل کنيد هرشخصی مسووليتهای کارهای ارجاع شده را دارد. سعی کنيد با شفاف کردن مسووليتهای هريک از اعضای تيم آنها را برای قبول مسووليت تشويق کنيد. به ياد داشته باشيد برای رفع اين اختلال بايد گام به گام حرکت کنيد.
5. بیتوجهی به اهداف تيم: تاکيد دوباره بر اهداف و استفاده از ابزارهايي چون KPI (اين ابزار در همين ستون معرفی شده است)، راهی بر خلاصی از اين اختلال است. البته فراموش نکنيد شما به عنوان رهبری تيم بايد الگويي برای توجه و تمرکز بر اهداف تيم باشيد.
نمیکند!
اهدافی که با ورود به مرحله تولید شکل میگیرند
در این بخش اهداف زیر دنبال میشوند:
1. مشخص کردن روش ساختن محصول
2. یافتن و آموختن اینکه دقیقا کدام مواد برای تولید مناسب هستند و به چه دلیل
3. ساختن یک نمونه اولیه و تست کردن آن
4. پیدا کردن شرکتی که بتواند تعداد محدودی را در فاز اول تولید کند با یک قیمت مناسب و در زمان مناسب
5. آشنایی با قواعد دولتی
6. تعیین روش بسته بندی محصول
چند نکته مهم در تولید :
• سعی کنید هزینههای اولیه کاهش یابد. تا امکان آزمایش و خطا کردن و ریسک شکست خوردن وجود داشته باشد.
• تلاش نکنید که چرخ را دوباره اختراع کنید. از ابزارهای آماده در اجرا بهره بگیرید. قرار نیست تمام مراحل اجرا توسط شما انجام بگیرد. بر اساس توانایی و مهارتهای خود بر آنچه در آن تبحر دارید، تمرکز کنید و برای بقیه فعالیتها از توانایی و پتانسیلهای دیگران و همچنین ابزارهای آماده استفاده کنید.
• در تولید انبوه، به اتحاد با دیگران بیندیشید. اتحاد با دیگران نیروهای زیادی را وارد پروژه خواهد کرد، اما این مستلزم ذینفع کردن دیگران نیز است. اتحاد مبتنی بر نفع متقابل اصل اولیه در تولید ثروت مشروع است. در صورتی که شما صرفا در اندیشه بهرهگیری از دیگران در راستای اهداف خود باشید، مسلما از پتانسیلهای زیادی بیبهره خواهید شد.
• به فکر سادهسازی باشید: در خلال انجام کار سعی شود که مدل ساده و کلی از کار در نظر باشد. یکی از تهدیدات در کارهای جدید غرق شدن در شاخ و برگهای اضافی است. این باعث میشود که از اصل کار دور شویم. پیدا کردن الگو و اسکلت اصلی، کار سادهای نیست، اما ارزش وقت گذاشتن دارد. این شبیه قانون 80-20 پارتو است که در آن 20 درصد کارها به اندازه 80 درصد آن ارزش دارد.
چند نکته در مورد سادهسازی:
• مساله سادهسازی در تولیدهای نرمافزاری که پتانسیل زیادی برای پیچیده شدن ناگهانی دارند بسیار کارآ است. باید در فکر اسکلت اصلی کار بود.
• برای سادهسازی ابتدا باید اهداف اصلی را تحلیل کنیم، برای رسیدن به هر هدف چند فعالیت اصلیتر باید انجام گیرد. آن فعالیتها را تشخیص دهیم و در اندیشه اتمام آنها باشیم.
• حفظ توازن میان سادهسازی و کارآیی نیاز به مهارت و تجربه و شناخت دارد.
• گاهی ممکن است از ساده شدن هراس داشته باشیم و همیشه در وسوسه پیچیده کردن کار به عنوان یک کار عمده باشیم، اما واقعیت این است که همیشه سادگی، کارآتر و زیباتر از پیچیدگی است.
گام اول: تکتک اجزای مختلف تشکیلدهنده محصول را لیست كنيد. زمان مناسبی برای آن اختصاص دهید. آنگاه شما خواهید دانست که چه چیزی را نیاز دارید. در هر صنعتی مجامعی وجود دارند که میتوانند به عنوان منبعی برای اطلاعات مفید و شبکهسازی در آن صنعت به کار روند. این مجامع عموما گرایشها و خطمشی گروه خاص خود را توسعه و ارتقا میدهند. برخی از این مجامع محلی هستند و برخی بینالمللی. شما میتوانید از این مجامع به عنوان منبعی برای شبکهسازی و ارجاعهای مختلف خود استفاده
کنید.
گام دوم : یافتن تولیدکننده. شما باید از روشهای مختلفی برای پیدا کردن یک تولیدکننده مناسب استفاده کنید. یک جستوجوی مناسب میتواند نتیجه خوبی در بر داشته باشد. در ادامه، چندین روش برای یافتن یک تولیدکننده توضیح داده میشود:
معرفی: بهترین روش برای یافتن تولیدکننده مناسب میتواند معرفی افراد باشد. افراد میتوانند آشنایان با تجربه در صنعت یا سازمانهای تجاری یا مجامع صنعتی باشند. اطمینان و اعتماد به کار در این روش برای هردو طرف بیشتر است.
اینترنت: سادهترین و سریعترین راه برای پیدا کردن تولیدکننده و مواد اولیه است، اما چالش اینجا است که به راحتی نمیتوان تولیدکنندههای معتبر را از غیرمعتبر تشخیص
داد.
ارتباطگیری با انجمنها: در مجامع مرتبط با صنعت عضو شوید. وب سایت و مستندات آنها را مطالعه کنید. لیستی از شبکهها، افراد و قوانین برای مراجعه اضطراری تهیه کنید. با یک یا دو موسسه مرتبط تماس بگیرید. تماس تلفنی بهتر از ایمیل است. در روزنامههای مرتبط مشترک شوید و وبلاگها را مطالعه کنید. در این صورت هالهای از اطلاعات مفید پیرامون شما شکل گرفته و شرایط را برای رشد و توسعه و همچنین خلاقیت و نوآوری فراهم میشود. اینگونه است که اطلاعات و رویکرد شما بهتر و غنیتر خواهد شد.
پی نوشت: مجموعه «ایده تا اجرا» متشکل بر 17 نوشته گام به گام است که شامل راهنمای عملی و مرحله به مرحلهای است تا بتوان ایدههای موفق را پیدا کرده یا ایده خامی را که در سر دارید پرورش دهید و به آن رنگ واقعیت بدهید.

«همین حالا اقدام کنید و اثربخشی بازاریابی مستقیم خود را سه برابر کنید!» همه ما در صندوق ایمیلهای خودپیامهایی را مثل عنوان بالا دریافت میکنیم، اما واکنش ما به اغلب این ایمیلها این است که به سرعت آنها را پاک کنیم و از شرشان خلاص شویم!
استفاده از اینگونه عناوین و استفاده از علائم و عبارات خاص در جهان کنونی دیگر اثربخشی چندانی در بازاریابی مستقیم ندارد، اما به لطف پیشرفتهای اخیر در روشهای آماری مدلسازی و علم تحلیل، بازاریابان در سازمانهای پیشرو یک تکنیک بسیار قدرتمندتر و پیچیدهتر در اختیار دارند که با نام «طراحی تجربی» (experimental design) شناخته میشود. این روش به بازاریابان اجازه میدهد که متغیرهای بسیاری را در یک تلاش بازاریابی مورد آزمون قرار دهند: متغیرهایی همچون نوع پیشنهادها، نوع پیامها، قالب ایمیلها و مانند آن.
آنها همچنین با استفاده از این روش میتوانند چندین پیشنهاد را به صورت همزمان در بازار مورد استفاده قرار دهند. با استفاده از این فن، بازاریابان میفهمند که دقیقا کدام عامل باعث برانگیختن اقدام مشتریان به خرید شده است. در نتیجه توجه مناسب به متغیرهای خاص هر کدام از گروههای مشتریان با این رویکرد، نرخ پاسخگویی به ایمیلها افزایش مییابد و اثربخشی تلاشهای بازاریابی آینده بهبود مییابد و در نهایت بازگشت هزینهها با سرعت بیشتری صورت ميگیرد.
طراحی تجربی به شدت مقدار تنوع در تلاشهای بازاریابی مستقیم را افزایش میدهد و به بازاریابان اجازه میدهد که تاثیر بسیاری از متغیرها را با آزمون تنها چند متغیر تخمین بزنند. فرمولهای ریاضی از زیرمجموعهای از ترکیبات متغیرها برای نمایش پیچیدگی تمامی متغیرها استفاده میکند. این کار اجازه میدهد که سازمان با سرعت بیشتری پیامها و پیشنهادها را براساس پاسخهای دریافتی از مشتریان هدف تغییر دهد، اثربخشی بازاریابی را افزایش دهد و هزینهها را کم کند.
تفکیک اثر رفتاری هر کدام از متغیرها به تایید یا رد فرضیات بازاریابان در خصوص روشهایی که برای پشتیبانی تصمیمات به کارگرفتهاند، کمک میکند. پیشنهادهایی همچون «200 دلار تخفیف» میتواند به نظر موفقیتآمیز بیاید؛ اما پاسخگویی به این پیشنهاد براساس آن بخشی از بازار که هدف قرار گرفته متفاوت خواهد بود. مثلا خانوادههای مرفهی که دوست دارند امکانات زیادی داشته باشند نسبت به خانوادههای جوان و کمدرآمدی که بیشتر به دنبال صرفهجویی هستند پاسخهای متفاوتی به یک پیشنهاد خرید خواهند داد.
این رویکرد عمدتا از این نظر با روشهای رایج (مانند دادهکاوی) متفاوت و دارای مزیت است که مبتنیبر تجربه و آزمون پیش از وقوع است. برای اینکه واقعا بدانید چه ترکیبی از پیامها، پیشنهادها خرید و محرکها کارآیی دارد، باید پیش از قرار دادن متغیرها در معرض آزمون در بازار آنها را تعریف و کنترل کنید. از آنجا که در این روش شما معرفی متغیرهای جدید را کنترل میکنید، میتوانید تفاوتهای حاصل از واکنش مشتریان به یک متغیر خاص را دقیقتر بسنجید و اثر آن را اندازه بگیرید. به بیان دیگر، طراحی تجربی به جای اینکه بهسادگی تنها همبستگی میان یک متغیر و رفتار مشتریان را بیان کند، بیان میکند که آیا واقعا آن متغیر باعث بروز آن رفتار خاص از مشتری شده است یا خیر. این قابلیت میتواند پیشرفتی عظیم در بازاریابی باشد و سود سرشاری را عاید شرکتهایی کند که بازاریابی مستقیم را در دستور کار خود قرار دادهاند.
تجربه یک شرکت سیمکشی
طراحی تجربی بیشترین اثربخشی را در سازمانهایی دارد که مستقیما گروههای بزرگی از مشتریان را در بازاریابی هدف قرار میدهند. مانند شرکتهای ارتباطات از راه دور، رسانهها، بانکها، شرکتهای بیمه، فروشندگان اینترنتی و ارائهکنندگان کارتهای اعتباری. در اینجا چگونگی افزایش عملکرد مبارزات بازاریابی مستقیم را در یک شرکت بزرگ كابلکشی بررسی میکنیم. این شرکت پس از آنکه با بلوغ و افزایش رقابت در بازارها مواجه شد سعی کرد سهم خود را از مشتریان عمده از طریق چندین وسیله افزایش دهد: افزایش اکتساب مشتریان و جدا کردن آنها از رقبا، کاهش میزان دفع مشتریان کنونی و ارتقای مشتریان کنونی برای خرید محصولات باارزشتر. بازاریابی مستقیم وسیله محوری در انجام هر کدام از این اهداف است.
در این شرکت تلاشهای بازاریابی مستقیم در گذشته مبتنیبر شیوههای سنتی «نياز به يك قهرمان» بود، اما این روش دیگر کارآیی و اثربخشی نداشت و گرانتر شده بود؛ زیرا در این روش سنتی، شرکت در هر فصل به چندین میلیون خانوار ایمیل میزد؛ اما با کاهش نرخ پاسخگویی آنها مواجه میشد. بازاریابان این شرکت دریافتند که به یک رویکرد جدید نیاز دارند.
از این رو با کمک شرکت مشاورهای Bain دست به انجام تلاشهای بازاریابی چندمتغیره مبتنیبر طراحی تجربی زدند. بازاریابی جدید شامل 18 متغیر بود که پیشنهادها و عوامل انگیزشی متفاوتی را دربرمی گرفت و همزمان 32 پیشنهاد بازاریابی را برای آن بخش از بازار هدف آغاز میکرد. فرمولهای ریاضی امکان مدلسازی نرخ پاسخگویی را برای هر ترکیب از متغیرها فراهم میکرد. بهترین پیشنهادها سه تا چهار برابر نرخ بازگشت بیشتری نسبت به شیوه گذشته داشت و شرکت کشف کرد که کدام متغیرها باعث پاسخگویی مشتریان
شدهاند.
این آزمون نتایج غیرمنتظرهای نیز داشت. به عنوان مثال، انتظار میرفت پیشنهادهایی که شامل تجهیزات گرانقیمت بودند نرخ پاسخگویی بیشتری داشته باشند؛ اما در واقع نسبت به پیشنهادهایی که ارزانتر بودند و با هزینههای کمتری ارائه شده بودند بدتر عمل کردند؛ یعنی فناوریهای گرانبها نقش چندانی در انگیزش مشتریان نداشتند. در عوض عواملی که باعث برانگیختهشدن پاسخهای مشتریان شدند شامل نوع طراحي محرکها، محتوای پیامها و قالب ایمیل بودند. استفاده از روش جدید همچنین باعث شد که مشتریان بستههای باارزشتری را نسبت به قبل خریداری کنند که متوسط درآمد به ازای هر مشتری را (که یک معیار کلیدی در این صنعت است) تا 20 درصد افزایش داد.
به این ترتیب این شرکت آزمونهایی که بیشترین کارآیی را داشتند در مقیاس بزرگ به کار برد و نتایج بسیار قابلتوجهی گرفت و میلیونها دلار ارزش کسب کرد. این شرکت همچنین قابلیتهایی را در درون خود ایجاد کرد و هماکنون از طراحی تجربی برای طراحی بازاریابی معطوف به گروههای مختلف از مشتریان خود بهره میبرد.
سازماندهی مبتنیبر نتایج
معمولا سازمانها نتایجی که از آزمونها کسب میکنند به صورت فوری اخذ و به کار نمیگیرند، تجربه سازمانها نشان میدهد که تنها تغییر رویکردها و فناوریها در بازاریابی نباید تغییر کند و تغییر عواملی که در ادامه معرفی میشوند نیز بسیار موثر است:
قابلیتها: روشن است که برای افزایش بخت موفقیت، قابلیت سازمان باید در طراحی تجربی و مدلسازی آماری افزایش پیدا کند تا مبارزات بازاریابی چند متغیره به صورت اثربخش ساختاردهی شوند و تفسیر نتایج آنها بهتر انجام گیرد. علاوهبر قابلیتهای آماری موفقیت طراحی تجربی بستگی به درک اولویتهای مشتریان و توانایی بخشبندی مشتریان بر اساس نیازها و رفتارهای آنها (و نه بر اساس معیارهای سادهای همچون جغرافیا، مکان و درآمد) دارد تا بتوان پیامها، پیشنهادها و محرکهای مناسبی برای هر کدام از این گروهها طراحی کرد.
به عنوان مثال در تحقیقی، نتایج نشان دادند که مشتریان بخشی از بازار متشکل از خانوادههایی بود که دوست داشتند فناوری داشته باشند تا در هر کدام از اتاقهای خانه خود بتوانند تلویزیون تماشا کنند. دادن پیامهایی مربوط به این فناوری در میان این گروهها پاسخهای بیشتری در بر داشت؛ زیرا مبتنیبر نیازها و مطلوبیتهای آنها بود، اما همین پیامها برای یک بخش دیگر که شامل خانوادههای جوانی است که به سادگی و قیمت اهمیت بیشتری میدهند، اثربخشی بسیار کمتری خواهد داشت. سازمانها همچنین میتوانند از تحقیقاتی که در زمینه اقتصاد رفتاری انجام شده است بهره گیرند. مثلا از پیامهایی استفاده کنید که با عبارت «از دست ندهید» همراه میشود. این یافته از علم اقتصاد رفتاری نشأت میگیرد و برخاسته از قاعده کلی «دوری از ضرر» است؛ یعنی افراد بیشتر گرایش دارند که از ضرر دوری کنند تا اینکه منفعتی کسب کنند.
همچنین، میتوان در تلاشهای بازاریابی دادههای بیشتر و دقیقتری را از مشتریان دریافت کرد تا بتوان بر اساس آنها تحلیلهای دقیقتر و مفصلتری انجام داد. مثلا دادههای مربوط به دورههای حراج محصولات را نیز میتوان جداگانه طبقهبندی کرد تا در تحلیلهای احتمالی بعدی از آنها استفاده شود.
همچنین، مدلسازی مالی برای محصولات جایگزین و پیشنهادهای خرید احتمالی و بالقوه در همه سازمانها باید به دقت انجام گیرد تا در صورت لزوم بتوان محصولات جدید را با ترکیبی جدید در قالب پیشنهادهای تازه جایگزین کرد و همواره سودآوری را در ارائه پیشنهادهای خرید به مشتریان در نظر گرفت.
فرآیندها و آموزش: طراحی تجربی معمولا شامل تغییر در فرآیندها است به طوری که فرآیندها بتوانند آزمونهای چند متغیره را تحقق بخشند و بینشهای حاصل از آنها را در مبارزات آینده در بازاریابی مورد استفاده قرار دهند. همچنین، در نظر گرفتن متون و برنامههای آموزشی تازه برای کارکنان فروش و عوامل مرکز تماس در سازمان میتواند در تضمین پاسخگویی مناسب به واکنشهای مشتریان به پیشنهادهای مختلف مؤثر باشد و ارزش خرید آنان را افزایش دهد.
تصمیمگیری: مدیران باید بر مبنای مدلسازی مالی، حدنصابهای مالی (همچون اهداف حداقلی سودآوری) را تعیین کنند و دستورالعملهایی را برای مبارزات بازاریابی در آینده در نظر بگیرند. در نظر گرفتن این حدنصابها به تسریع تصمیمگیری و ایجاد مدلهای تکرارشدنی و کارآمد برای آزمون و یادگیری تحربیات جدید کمک
میکند.
کسب تخصص لازم در هر یک از این نواحی تکمیلکننده کاربرد عملی علم است. همانطور که یکی از مدیران ارشد در یکی از شرکتهای رسانهای و ارتباطی بیان میکند: «ارزشی که طراحی تجربی حاصل میکند تا 20درصد نتیجه دانش و تا 80 درصد نتیجه فرآیندها و مدیریت تغییر و ابزارهای مدیریتی کارآمدی است که با همکاری شرکتهای مشاورهای مدیریت از آنها استفاده کردهایم.»
بازاریابان باتوجه به رویکردهای همهجانبه در بازاریابی و با گسترش سریع وسایل دیجیتال همراه و شبکههای اجتماعی، گزینههای هرچه بیشتری را فراروی خود دارند که فرصتهای بیسابقهای را در بازاریابی مستقیم به وجود آورده است؛ البته به شرط آنکه شرکتها پی ببرند کدام ویژگیها در برانگیختن رفتار مشتریان تاثیر بیشتری دارند. البته افزایش کانالهای بازاریابی و ارتباطات، پیچیدگیهاي بیشتری نیز ایجاد میکند و شرکتها باید در بهکارگیری ابزارها و کانالهای تازه ابتکار عمل داشته و بین آنها تعادل ایجاد کنند. آنها باید به شکلی آزاد از همه کانالها استفاده کنند تا انسجام کارشان برای مشتریان اثبات شود.
طراحی تجربی را میتوان در هر نوع تلاش مجازی یا فیزیکی بازاریابی که به تعداد زیادی از مخاطبان دسترسی دارد مورد استفاده قرار داد. درسهایی که از تحلیلهای چند متغیره در بازاریابی آموختهایم را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
• مدلسازی پیشبینانه، مدلهای طبقهبندی و بخشبندی مشتریان بر اساس فنون رفتاری به شما کمک میکند که مشتریان مناسبی را در تلاشهای بازاریابی خود هدف قرار دهید.
• غنی ترین پیشنهادها لزوما آنهایی نیستند که بیشترین نرخ واکنش از جانب مشتریان را دارند؛ بلکه کسب ارزش بالا از هر پیشنهاد اولویت بیشتری دارد.
• تاثیر برخی ویژگیهای یک پیشنهاد بازاریابی بسته به موقعیت رقبا در بازار متفاوت است.
• پایش دقیق آزمونهای بازاریابی تضمینکننده گردآوری دقیق دادههای حاصل از واکنش مشتریان است.
• تکراری بودن پیشنهادها باعث کاهش پاسخگویی مشتریان میشود. عملکرد شما در بازاریابی با ارائه پیشنهادهای مختلف به صورت چرخشی بالاتر میرود.
• تاثیرات مالی پیشنهادهای خرید محصول باید تخمین زده شود تا اطمینان حاصل کنید که آنها باعث افزایش ارزش برای سازمان میشود نه اینکه برعکس آن را کاهش دهد.
• با تجدید و نوسازی آگهیهای بازاریابی، کارکنان فروش و عوامل پاسخگویی به تماسهای مشتریان در مرکز تماس ممکن است نیازمند آموزشهای تازهای باشند. توجه به این نکته میتواند اثر بزرگی در موفقیت بازاریابی شما بگذارد.
آیاوقتی یک ایده خلاقانه به ذهنتان میرسد، باید دیگران آن را تایید کنند تا با ارزش محسوب شود؟ تقریبا پاسخ اکثر افراد به این سوال منفی است. مردم اغلب دوست دارند برای رسیدن به یک خلاقیت، خود را مستقل نشان دهند. چرا شما از دیگران نظرخواهی میکنید؟ اگر آنها با شما مخالفت کنند چه کار میکنید؟ چه بر سر ادعای شما مبنی بر انجام کار به تنهایی میآید؟

منبع: N2growth
انزواطلبی اقتصادی دیگر انتخاب معقولی بهنظر نمیآید. من تاکنون با سفر به بیش از 22 کشور فرصت انجام معاملات تجاری در بخشهای مختلف آسیا، خاورمیانه، کانادا، آمریکای مرکزی و لاتین، روسیه و کشورهای سابق بلوک شرق، هند و اتحادیه اروپا را داشتهام. فعالیت در سطح جهانی همواره از علایق شخصی من بوده است و همچنین تجربهای لذت بخش و پاداشهای مالی را بههمراه داشته است. با این حال امروزه انجام کسبوکار در خارج از کشور دیگر شغلی لوکس و تجملی محسوب نمیشود، اما اگر امید به حفظ موقعیت رقابتی خود در بازار امروز را دارید، پس باید به توانایی انجام کسبوکار در سطح بینالمللی به دیده یک ضرورت مطلق بنگرید.

حتما درباره مشتریان راضی یاقانع شنیدهاید. اما درباره مشتریان قدرشناس یا حقشناس چطور؟ اینها همان مشتریانی هستند که شما واقعا خواهانشان هستید. در اینجا شیوههایی را ذکر میکنیم که بتوانید آنها را به عنوان مشتریتان داشته باشید.

منبع: sloanreview.mit.edu
امروزه، فشار بر مدیران شرکتهای بزرگ برای به حداکثر رساندن سود در کوتاهمدت اغلب با نیاز به یک برنامه تحقیق و توسعه که ارزش شرکت را در دراز مدت حفظ میکند، در تضاد به نظر میرسد. راهحل در نظر گرفته شده برای این معضل آشکار، با به رسمیت شناختن وابستگی بین ارزش سرمایهگذاری کسبوکار و سطح و نرخ رشد جریان نقدی آن شرکت آغاز میشود.


کارشناسان سالهای سال آفریقا را مرز بعدی– یا حتی نهایی– رشد کسبوکار میدانستهاند و بسیاری از شرکتها سعی کردهاند پیش از آنکه خیلی دیر شود، جایگاه خود را در این قاره محکم کنند.

تا به حال بارها و بارها افرادي را در سازمانها ديدهايد که از سازمان خود در مقابل ديگران دفاع ميکنند. آنچه را ميدانند به همکاران خود ميآموزند و براي جذب افراد توانا به سازمان خود تلاش ميکنند بدون آنکه چشم انتظار پاداشي از سازمان باشند. اين رفتار آنها چه توجيهي دارد؟ چه ابعادي دارد؟ اثرات آن براي سازمان چيست؟ براي پاسخ به اين سوالات بد نيست به نکاتي چند توجه شود.